سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستیِ دنیای پست را از قلبم برکَن که از آنچه نزد توست، باز می دارد و مانع جستجوی وسیله رسیدن به تو می گردد و نزدیک شدن به تو را از یاد می بَرَد. [امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
 
جمعه 96 مرداد 13 , ساعت 6:28 عصر

بیست دلیل در اثبات افسانه بودن کشتار یهودیان مدینه

افسانه کشتار یهودیان مدینه

میان پیامبر و بنی‌قریظه و دو طایفه دیگر یهود، پیمانی منعقد شده بود که براساس آن، تعهد کرده بودند که هرگز علیه پیامبر و یاران وی قدمی برندارند. با دست و زبان به آنان صدمه‌ای نرسانند، نیز اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان حضرت قرار ندهند. اگر برخلاف این رفتار نمودند، پیامبر با آنان همانند دشمن رفتار نماید. یهود بنی‌قریظه، در جریان جنگ احزاب، شهر مدینه را دچار ناامنی کردند. برای ترساندن مسلمانان به خانه‌های آنان ریختند. اگر مراقبت پیامبر نبود و گروهی را برای استقرار امنیت در شهر، از لشکرگاه به داخل شهر اعزام نمی‌کرد، چه بسا نقشه شوم بنی قریظه عملی می‌شد . شهر به دست آنان سقوط می‌کرد. مجاهدان مسلمان را می‌کشتند و اموال شان را به غنیمت می‌گرفتند .زنان و اولاد آنان را اسیر می‌کردند (فروغ ابدیت، ج1، ص 466، جعفر سبحانی، ناشر : مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی سال چاپ 1370 ش)

أَلَمْ تَر إِلَى الَّذِینَ نَافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَلَا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِن قُوتِلْتُمْ لَنَنصُرَنَّکُمْ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (سوره حشر آیه 11)
آیا کسانى را که نفاق ورزیدند ، ندیدى ؟ که به برادران کافرشان از اهل کتاب می گویند : اگر شما را [ از خانه و دیارتان ] بیرون کردند ، ما هم قطعاً با شما بیرون می آییم ، و هرگز فرمان کسى را بر ضد شما اطاعت نمی کنیم ، و اگر با شما جنگیدند ، همانا شما را یارى می کنیم . و خدا گواهى می دهد که آنان دروغگویند .
*** مفسران برای آیه شریفه این چنین شأن نزول آورده اند:
تعدادی از منافقان مدینه به رهبری عبدالله ابن ابی و تعدادی از یارانش پیکی را به جانب یهود بنی نضیر فرستادند که شما در دژهای خود استوار باقی بمانید و ما با کمک قریش مکه (نبرد احزاب یا خندق) که قصد ضربه به اسلام دارند در مشاوره هستیم و با یاری شما یهودیان ، مسلمانان را شکست داده و یثرب را همانند قبل اداره خواهیم کرد ، سایر یهودیان یثرب و قبیله غطفان هم در این امر مشارکت دارند.
“حیی بن اخطب” رئیس قبیله بنی نضیر برای جلب حمایت “بنی قریظه” به سوی منزل “کعب بن اسد” راهی شد کعب در ابتدا از پذیرفتن ابن اخطب سر باز می زد و خود را از آتش فتنه ای که منافقین مدینه برافروخته بودند را دور می داشت ، ابن اخطب با زیرکی خاصی بر آستانه منزل کعب صدای خود را بلند نمود که ای کعب برای اینکه لقمه نانی از به من نرسد مرا دعوت به داخل نمی کنی؟!( زندگانی محمد (ص) جلد 2 ص 159)
حیی بن اخطب با حرارت بسیار نقشه خود را برای کعب بازگو نمود ، که من برای تو عزت همیشگی آورده ام و با سپاهیان بسیار به همراه قریش قصد نابودی محمد (ص) و پیروانش داریم؛ هم قسم شده ایم که تا محمد و پیروانش را نابود نکنیم از اینجا نرویم!
کعب بن اسد گفت : ابری بی آب برای من آورده ای که بارانش را در جای دیگری ریخته و فقط رعد و برقی پوچ در آن است! ای حیی ما را به حال خود واگذار ؛ ما جز نیکی و وفا از محمد (ص) چیزی ندیده ایم.
حیی بن اخطب ار برخورد سرد و مأیوسانه کعب نا امید نشد و بر عقیده خود پا فشاری نمود تا اینکه بنی قریظه با یک شرط پذیرفت که با بنی نضیر و منافقین هم سو شوند و پیمان نامه خود با مسلمین را نقض کنند.
شرطی که کعب بن اسد برای رئیس بنی نضیر آورد این بود که حیی بن اخطب هم در قلعه و دژ بنی قریظه باشد که اگر قریشیان نتوانستند با مسلمانان به نتیجه دلخواه برسند حیی بن اخطب در سرنوشتی که بنی قریظه دچار می شود شریک باشد.
” سلام” از بزرگان بنی نضیر به نزد رئیس قوم خود “حیی ابن اخطب” آمده و او را از این کار منع نمود لکن ابن اخطب در پاسخ گفت: ” ما جز دشمنی محمد [صلی الله علیه وآله] و پیکار با او به چیزی نمی اندیشیم”
حیی بن اخطب به مکه رفت و قریشیان را برای نبرد با مسلمانان تهییج نمود و آنها را از همراهی یهود مدینه با کفار مکه مطمئن ساخت.
اردوگاه قریش در یک سو و عهد شکنی یهودیان از سوی دیگر …
این کینه ای که حیی بن اخطب از اسلام داشت به این دلیل بود که مسلمانان زمانی که متوجه نقض پیمان بنی نضیر شدند و همچنین دریافتند که آنها قصد ترور رسول الله صلی الله علیه و آله داشتند قلعه بنی نضیر را محاصره نمودند و اهل قلعه با تسلیم شدن در برابر مسلمین به دلیل پیمان شکنی از مدینه رانده شدند که آیات ابتدائی سوره مبارکه حشر قضیه محاصره و جلای وطن بنی نضیر را بیان می فرماید:
هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ(سوره حشر آیه 2)
اوست که کافرانِ از اهل کتاب را در نخستین بیرون راندن دسته جمعى از خانه هایشان بیرون راند . [ شما اهل ایمان ] رفتنشان را گمان نمی بردید ، و خودشان پنداشتند که حصارها و دژهاى استوارشان در برابر خدا [ از تبعید و در به درى آنان ] جلوگیرى خواهد کرد ولى [ اراده کوبنده ] خدا از آنجا که گمان نمی کردند به سراغشان آمد و در دل هایشان رعب و ترس افکند به گونه اى که خانه هایشان را به دست خود و به دست مؤمنان ویران کردند . پس اى صاحبان بینش و بصیرت ! عبرت گیرید.
————————————
همانطور که میدانیم:
یهودیان، در طول تاریخ سعی کرده‌اند که مظلوم نمایی کنند . آمار کشته‌های خود را که توسط مخالفان به قتل رسیده‌اند، همچنین چگونگی کشته شدن آنان را به صورتی جلوه دهند که نشانگر مظلومیت و مقاومت آنان در راه عقیده و ایمان باشد! بر همین اساس درباره کشته شدگان یهود در جنگ جهانی دوم، آمار بسیار متفاوت و اغراق آمیز است. برخی شش میلیون، بعضی هشت میلیون و حتی نه میلیون تن آمده،‌ گروهی تعداد کشته‌ها را در اردوگاه «آشویتس» یک میلیون و 350 هزار تن نوشته‌اند! در اردوگاه‌های دیگر اختلاف نقل‌ها متجاوز از یک میلیون تن ذکر کرده‌اند. (مصطفی صادقی، پیامبر(ص) و یهود حجاز، ص 184-192، قم، بوستان کتاب، 1382 ش، چاپ اول.)
در باره کشتار یهودیان بنی قریظه به دست امام علی به نظر می رسد امام علی نیز از جمله کسانی بودند که حکم الهی را در باره یهودیان اجرا نموده اند. اما تاریک نمایی هایی که در این باره انجام شده با آنچه بیان شد قابل پذیرش نبوده و مورد تایید منابع نیست. زیرا واقدی می گوید کمتر مردی از یاران پیامبر بود که یکی دو نفر از آنان را نکشته باشد .اسید بن حضیر یکی دیگر از بزرگان اوس به پیامبر پیشنهاد کردتعدادی ازاسیران را به محله های اوس بفرسد تا همه در کشتن آنان شریک باشند .وپیامبر چنین کرد. (واقدی، المغازی، تحقیق: مادرسون جونز، دفتر تبلیغات اسلامی1414ق، ج1، ص514؛ سیره ابن هشام، بیروت دار المعرفه، ج2، ص48.)
نقد روایات ابن اسحاق و واقدی از سرانجام بنی‌قریظه به انتقاداتی می‌پردازد که بصورت تاریخی به گزارش‌های سیره‌های ابن اسحاق و واقدی از سرانجام قبیله بنی قریظه وارد شده‌ است. قدیمی ترین تألیفی که در دست است و بیشترین جزئیات حادثه بنی قریظه را در بردارد سیره ابن اسحاق است ،که مورخان بعدی در بیان رویدادهای متعددبر همین سیره ابن اسحاق تکیه کرده و منابع و اطلاعات را از آن اخذ کرده اند.

1- محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار المدنی القرشی درسال 151، یعنی 145سال پس از واقعه بنی قریظه، از دنیا رفته است! این اصلا خودش نشون میده روایت مرسله معلوم نیست این وسط کی بوده اینو رسونده به این آقا که ایشونم بردارن تو کتابشون بنویسن!!! و تازه مورخان پس از او نیز، تنها گزارش او از واقعه را نقل کرده و به منابع مبهم او هیچ توجهی نکرده اند!البته برخی به عدم اقناع خود از این واقعه اشاره کرده اند، اما زحمت نقد و بررسی آن را به خود نداده اند.

—————————————————

2- ابن حجر عسقلانی این واقعه و گزارش های مربوط به آن را انکار می کند و از آن به “حکایات غریب”تعبیر می کند (تهذیب التهذیب:4/45).

—————————————————

3- معاصر!!! ابن اسحاق یعنی “ مالک بن انس” و همچنین“هشام بن عروه بن زبیر” هم ابن اسحاق را به دروغگویی متهم کرده  و او را به جهت نقل چنین روایاتی، دجَال ( آنکه راست و دروغ رابه هم می آمیزد) می شمارند . جو سنگینی علیه او در مدینه غالب بود طوری که مجبور به ترک شهر می شود و به نواحی بین النهرین ، کوفه ، بغداد و ری مهاجرت می نماید.

*** الف) مورخ مسلمان ابن حجر عسقلانی داستان بنی قریظه و داستان‌های مشابه را از اساس رد می‌کند و معتقد است که دلیل اینکه مالک ابن انس از هم‌عصران ابن اسحاق و بنیان گذار فقه مالکی، ابن اسحاق را «دروغگو» و «دجَال» می‌خواند، روش سیره نویسی و نقل اینگونه داستان‌ها از طرف او بود.
W. N. Arafat,New Light on the Story of Banu Qurayza and the Jews of Medina, Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland (1976), pp. 100-107
ب) در قرن 14 هجری شمسی هم ولید نجیب عرفات، استاد دانشگاه لانکستر، و سید برکات احمد جزئیات این داستان را رد کرده‌اند.
Josef W. Meri, Medieval Islamic Civilization: An Encyclopedia, Routledge, p. 754.

ج‌) سید جعفر شهیدی، پژوهشگر ایرانی نیز تردیدهایی را مطرح کرده‌است.
دکتر سید جعفر شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، صفحه 73

د‌) سیره‌ ابن اسحاق قدیمی ترین منبعی است که با جزئیات به شرح ماجرای بنی قریظه پرداخته‌است و تاریخنگاران بعدی عموماً برآن تکیه کرده و از آن اخذ کرده‌اند. اما بگفته ولید عرفات، ابن اسحاق حدود 145 سال پس از این واقعه‌ای که در مورد آن نوشته فوت شده‌است.
W. N. Arafat,New Light on the Story of Banu Qurayza and the Jews of Medina, Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland (1976), pp. 100-107
ذ‌) برکات احمد زمان نگارش کتاب را 120 تا 130 سال پس از فوت محمد تخمین می‌زند.
Meir J. Kister, The Massacre of the Banu Qurayza: A Re-examination of a Tradition, Jerusalem Studies in Arabic and Islam 8 (1986):61-96

ر‌) بگفته ولید عرفات، مورخان و سیره نویسان استانداردهایی که محدثان در ارتباط با احادیث نبوی و امور فقهی رعایت می‌کردند، را رعایت نمی‌کردند و برخوردی بسیار سهل گیرانه تر داشتند. محدثان اصرار داشتند که تمام راویان ثقه باشند و از فرد پیش از خود بدون واسطه روایت کرده باشند. مالک ابن انس از همعصران ابن اسحاق و بنیان گذار فقه مالکی، با مقایسه معیارهایی که خود رعایت می‌کند با روش ابن اسحاق، او را «دروغگو» و «دجَال» و «کسی که روایاتش را از یهودیان می‌گیرد» تعبیر می‌کند. ابن حجر عسقلانی می‌گوید که مشکل مالک ابن انس با ابن اسحاق بخاطر گنجاندن داستانهای عجیبی مانند داستان بنی قریظه در سیره اش بود.
ز‌) سید برکات احمد معتقد است که ابن اسحاق صادق و راستگو بوده‌است، اما دیدگاه‌های او در مورد ارتباط محمد با یهودیان شدیداً تحت تأثیر واکنش او به نحوه زندگی یهودیان در دوران عباسی شده بود. بگفته احمد «هر مورخی تا حد زیادی بخشی از زمان خود است. او نمی‌تواند خود را از فضای عقایدی که در آن نفس می‌کشد جدا کند» و نگاه خودش از وضعیت معاصر را به دوران‌های قبل تصویر می‌کند
Harold Kasimow, Muhammad and the Jews: A Re-Examination, Journal of the American Academy of Religion, Vol. 50, No. 1. (Mar. , 1982), pp. 157-158.
س‌) بگفته سید برکات احمد، روال کاری ابن اسحاق این است که الگویی از اسناد معتبر را در سیره اش فراهم کند، اما زمانی که به ماجرای بنی قریظه می‌رسد، این الگو بنظر به هم می‌ریزد چون برای اکثر وقایع اصلی سندی ذکر نشده‌است. نام چندین گزارشگر معتبر مانند الزهری و قطاده به چشم می‌خورد ولی زمانی که دقیق نگاه کنیم می‌بینیم که آنها جزئیات را نقل کرده‌اند و نه وقایع اصلی را. احمد سپس به نقل قول از رابسون می‌پردازد که می‌گوید: «ابن اسحاق در روش جمع‌آوری اطلاعاتش کاملاً روشن عمل کرده‌است: او ادعا نمی‌کند که آنچه می‌گوید کاملاً معتبر است، و تلاش هم نمی‌کند که سلسله اسناد هر نقل قولی را به محمد برساند. بنابراین ما می‌توانیم متمایل به این باشیم که تنها جاهایی از سیره او را بپذیریم که مستقیماً به نقل قول از افراد معتبر کرده و هنگامی که سلسله اسناد متصل به هم فراهم می‌کند.
Barakat Ahmad, Muhammad and the Jews: A Re-examination, p. 13

ش‌) «[خدا] آن کسانی که از که اهل کتاب به ایشان (یعنی به قریش) کمک کردند را از قلعه هایشان بیرون کرد، و ترس در دلهایشان بیفکند، عده‌ای از ایشان را کشتید، و جمعی دیگر را اسیر کردید.» در این آیه هیچ اشاره‌ای به تعداد کشتگان در این واقعه وجود ندارد. در حالی که اگر این تعداد افراد به آن شکل کشته می‌شدند، حتماً می‌بایست اشاره‌ای واضح تر در قرآن به آن می‌شد، و سپس نتیجه‌ای از آن گرفته می‌شد. به گفته ولید، اشاره قرآن فقط به کسانی است که در جنگ شرکت داشته‌اند، و تنها در صورتی که رهبران گناهکار قبیله اعدام شده باشند، می‌توانیم انتظار اشاره‌ای خیلی مختصر از این حادثه در قرآن را داشته باشیم (آیه 26 سوره احزاب)

————————————————–

4- هیچ منبع یهودی ای این واقعه را ثبت نکرده‌ و این روایت فقط در منابع مسلمانان وجود دارهو بسیار غیرمحتمل است که در قرن دوم و سوم پس از اسلام – هنگامی که ابن اسحاق و ابن سعد مشغول جمع کردن منابعشان بودند – خاخام‌های مطلع گائونی و رهبران یهودی در بابل نتوانند روایت یهودی از وقایعی که تأثیر شگرفی بر زندگی یهودیان حجاز در زمان محمد (ص) داشت را کسب کنند، خصوصاً اینکه در بین یهودیان معمول است که داستان‌های بدبختی‌های خود را ثبت می‌کنند.

————————————————
5- در کتاب ساموئل اوسک درباره رنج‌های یهودیان که در قرن شانزدهم میلادی نوشته شده و در این زمینه کلاسیک بشمار می‌رود اشاره کرده که در آن هیچ اشاره‌ای به تبعید یا کشتار قبایل یهودی مدینه نیست. بگفته برکات بنظر می‌آید که اولین بار در سال 1833 میلادی این داستان وارد ادبیات تاریخنویسی یهودیان شده باشد.

————————————————
6- به روایت تاریخ مجازات یهودیان بنی‌قریظه، بر اساس حکم تورات انجام شد. سعد بن معاذ با بنی‌قریظه هم‌پیمان بود و بنی‌قریظه پذیرفتند به هر صورت که سعد داوری کند، بپذیرند. او داوری کرد مردان آنان که در توطئه شرکت داشتند، کشته شوند؛ زنان و کودکان اسیر گردند؛ اموال شان در اختیار مسلمانان قرار گیرد(ارشاد، ج1، ص 98 ـ 99، شیخ مفید، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه ) همچنین بزرگ آنها به نام “الیعازر” همانند کعب بن اسد در میان بنی قریظه پیشنهاد کرد که زنان و کودکان خود را بکشند تا بدون دغدغه به نبرد بپردازند!
حکم تورات درباره جنگ چنین است: «هنگامی که به قصد نبرد، آهنگ شهری نمودید، نخست آنان را به صلح دعوت نما، اگر آن ها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن . چون بر شهر مسلط گشتی، همه مردان را از دم تیغ بگذران، ولی زن‌ها و کودکان و حیوانات و هر چه در شهر موجود است، همه را به عنوان غنیمت بردار»

پیش از بنی‌قریظه، پیامبر(ص) یهودیان بنی‌قینقاع و بنی‌النضیر را بخشید؛ اما آنان رفتند و کفار قریش را تحریک کردند، که جنگ بدر و احزاب را علیه مسلمانان راه انداختند:
مفاد پیمان نامه:


جمعه 96 مرداد 13 , ساعت 6:27 عصر

 

مفاد پیمان نامه:
1. یهود بنی قریظه با رسول خدا(ص) پیمان بسته بودند که اگر بر ضد مصالح اسلام قیام کنند مسلمانان در کشتن آنان آزاد باشند و در عوض بتوانند در مدینه بدون هیچ گونه محدودیتی رفت و آمد داشته باشند ودر حقیقت نبذ اقتصادی مدینه را در دست گرفتند ؛ زیرا مسلمانان نمی توانستند به طور مستقیم با کفار در ارتباط باشند و یهود بنی قریظه در بسیاری مواقع نقش واسطه را ایفا می کردند .
2 . یهود بنی قریظه با خود فکر می کردند که بعد از حمله به مدینه عملی می شد ، تمامی مردان را اعدام کرده و زنان و کودکان به اسارت می گیرند و این عمل سعد دقیقا مطابق با طرحی بود که ایشان برای مسلمانان داشتند .
3 . در قوانین یهود و تورات چنین آمده است که : هنگامی که به قصد نبرد آهنگ شهری نمودی نخست ایشان را به صلح دعوت نما ؛ و اگر آن ها از در جنگ وارد شدند ، شهر را محاصره کن و وقتی بر شهر مسلط شدی مردان را از دم تیغ گذرانده و زنها و کودکان و حیوانات و هرچه در شهر موجود است را به غنیمت بگیر .
و در واقع او به همان قانون خود یهود دستور داده است

11- بگفته ابن اسحاق، پس از قضاوت سعد بن معاذ، محمد (ص) دستور حفر خندق در بازار مدینه برای گردن زدن مردان بنی قریظه را می‌دهد. حفر چنین خندق بزرگی در مرکز شهر کوچکی مثل مدینه محال است زیرا
الف) از نظر فیزیکی کار طاقت فرسایی است.
ب) خطری واضح برای بهداشت عمومی شهر ایجاد می‌کرده‌است
ج) با وجود خندق کنده شده برای جنگ چه نیازی به این کار؟
د) بنی قریظه چرا در محل زندگی خود کشته نشدند؟ و انتقال انها به داخل مدینه کار دشواری بوده طوری که فاصله بین مدینه و بنی قریظه حدود 6-7 ساعت پیاده‌روی بود (بگفته ابن اسحاق مسلمانان ظهر حرکت کرده و هنگام نماز عشا به بنی قریظه رسیدند) چرا محمد (ص) همه آنها را به مدینه آورد؟ بهتر نبود که اعدام یهودیان را خارج از قلعه شان انجام دهد؟
و) شمشیر حضرت علی (ع) و زبیر باید بارها کند و شکسته میشد.
ه) این ماجرا باید به صورت وافعه هولناک در اذهان می ماند.
ی) چرا حضرت علی (ع) بعدها به آن اشاره ای نکرد و در نهج البلاغه سخنی از آن نیست؟ و به این کار خود افتخار نمیکرد؟؟؟
ن) حضرت علی (ع) مردی رئوف و مهربان بود طوری که بعد از جنگ جمل بر مرده ها گریست چگونه ممکن است در یک روز 900 نفر را گردن زده باشد؟

—————————————————
7- سیره ابن اسحاق می‌نویسد که پس از اینکه سعد بن معاذ، از سران قبیله اوس، در مورد بنی قریظه قضاوتش را کرد محمد (ص) در حمایت از او گفت که عین حکم خدا را در مورد آنان بیان کرده‌است. اما منبعی که ابن اسحاق برای این بخش آورده یکی از نوادگان مستقیم خود سعد بن معاذ است ممکن است بازماندگان سعد بن معاذ در نسل‌های بعد در صدد تجلیل و بزرگداشت اجداد خود – و نه انتقال صادقانه وقایع – بوده‌اند.

—————————————————
8- ابن اسحاق نوشته که مردان بنی قریظه پیش از اعدام در خانه زنی از بنی نجار زندانی شدند. جاگرفتن صدها نفر در یک خانه چگونه ممکن است؟!!!

—————————————————
9- در صحیح بخاری یا مسلم اشاره‌ای به قضاوت سعد و یا تعداد افراد کشته و اسیر شده نیست.

————————————————–
10- قوانین تقسیم غنایمی که فقها با استفاده از منابع فقهی خود میزان غنیمت برای کسی که با اسب سواره در جنگ شرکت می‌کند را مشخص کرده‌اند. حکم فقهی آنها با آنچه ابن اسحاق از نحوه تقسیم غنایم نوشته در تضاد است. فقها از منابع معتبرتر استفاده کرده‌اند و تفاوت صحت آنچه ابن اسحاق نوشته را زیر سؤال می‌برد.

————————————————–
11- ابن اسحاق می‌نویسد که یهودیان بنی قریظه 25 شب محاصره شدند، اما ابن سعد آن را 15 روز ذکر می‌کند .

————————————————-
12- ممکن است بازماندگان یهودی داستان ماسادا را با داستان بنی قریظه آمیخته‌ باشند و سپس ابن اسحاق آنها را ضبط کرده‌است.
*** ماجرای ماسادا این است که انقلابیون یهود علیه رومیان قیام می‌کنند و این منجر به تخریب معبد آنان در سال 70 میلادی می‌شود. برخی از یهودیان سکاری به قلعه‌ای در ماسادا فرار می‌کنند. در سال 73 میلادی رومیان آنها را محاصره کرده و نهایتاً اغلب آنها کشته می‌شوند. برخی از آنان که از واقعه جان سالم به در برده بودند به جنوب گریختند. یکی از نظریات در مورد منشأ یهودیان یثرب این است که برخی از این یهودیان به یثرب آمدند و در آنجا ساکن شدند. آلفرد گیوم این نظریه را محتمل‌ترین نظریه موجود می‌داند.

————————————————–
13- کشتن تعداد زیادی به این سبک با عدل اسلامی و همچنین مبنای قرآنی مغایرت دارد. خداوند متعال در سوره انعام آیه 164 می فرماید : “وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى” ، و هیچ سنگین باری؛ بار گناه دیگری را بر نمی دارد” نمونه آن در تاریخ اعتراض ابوعمرو اوزاعی به حکم کوچ اهل کتاب توسط حاکم شام که وی گفت: که آشوب از سوی همه آن افراد نبوده‌است تا همه مجازات شوند، و حکم الهی آن است که گروه زیادی به خطای چند نفر مجازات نمی‌شوند. (کتاب الاموال ابوعبید القاسم بن سلام (متوفای 224 هجری)، از نخستین نویسندگان در باب فقه و سنن) )) اوزاع? در مورد فضائل عل? (ع) غ?ر از ا?ن ?ک روا?ت نقل نکرده است . و زهر?ن?ز تنها ?ک روا?ت نقل کرده است؛ ز?را آن دو از بن?ام?ه م?ترس?دند.  ((الجزر?، عز الد?ن بن ا?ث?ر أب? الحسنعل? بن محمد ( متوفا? 630هـ ) ، أسد الغابة ف? معرفةالصحابة ، ج 2 ، ص 28، تحق?ق عادل أحمد الرفاع?، ناشر :دار إح?اء التراث العرب? – ب?روت / لبنان، الطبعة : ا?ولى،1417 هـ – 1996 م))

————————————————–

14- داستان بنی قریظه با منطق قرآن در برخورد با اسرا مغایرت دارد. فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء “یا منت گذاشته آزادشان کنید و یا از آنها فدیه بگیرید” (سوره مبارکه محمد آیه 4)

————————————————-
15- چه لزومی به قتل دسته جمعی بنی قریظه است در حالی که بزرگان و تند خویان یهودی در بنی نضیر و خیبر و فدک به دلیل پیمان شکنی خود با مسلمانا فقط به جلاء وطن محکوم شدند. ابو عبید بن سلام(الاموال ص 247) می گوید: زمانی که خیبر به دست مسلمانان فتح شد ، برخی گروه ها یا عشائری بودند که در دشمنی با رسول الله صلی الله علیه وآله افراط می کردند ؛ با این حال پیامبر فقط با این کلمات آنان را خطاب کرد که چیزی بیش از یک توبیخ کلامی نبود! ” ای خاندان ابو حقیق ؛ دشمنی تان را با خدا و رسولش می دانم اما این باعث نمی شود که بیش از آنچه با دوستانتان رفتار کردم با شما هم رفتار کنم …” که واقعه خیبر بعد از نبرد بنی قریظه بود .

————————————————
16- گزارش‌ها درباره تعداد کسانی که کشته شدند، بسیار متفاوت است. برخی تعداد آنان را چهل تن ذکر کرده و برخی بیش تر. ناهمگونی آمار، درستی گزارش‌ها را زیر سؤال می‌برد (مصطفی صادقی، پیامبر(ص) و یهود حجاز، ص 184-192، قم، بوستان کتاب، 1382 ش، چاپ اول.) کسانی که کشته شدند، جنگجویان و توطئه‌گران بنی‌قریظه بودند، نه افراد دیگر.

————————————————-

17- ادله دکتر شهیدی بر رد این رویداد :
قرینه‌های خارجیِ دکتر شهیدی برای این ادعابه نحو مختصر عبارت‌اند از:
الف . منابع تاریخی در باب چگونگی پایان کاربنی‌قریظه گزارش‌های مختلف و مضطربی دارند. چنان‌که در برخی منابع سعد، به عنوان حَکَم انتخاب می‌شوداما در برخی دیگر از منابع تنها با این حُکم مواقفت می‌کند و در برابر اعتراض اوسیان به این حُکم از آن دفاع می‌کند.هم‌چنین در باب کیفیت قتل بنی‌قریظه هم اختلافاتی وجود دارد.
ب . اگر تعداد مردان بالغ بنی‌قریظه، نهصد نفر باشد،این تعداد به تقریب نشانه‌ی چهار هزار انسان یا بیشتر است،اما «مگر در آن روزگار در مدینه و پیرامون آن چند هزار تن زندگی می‌کردند که تنها چهار هزار تن در آبادانی‌های بنی قریظه ساکن باشند؟»
ج . سیرت پیامبر در جنگ‌های پیش و پس از بنی‌قریظه بر عطوفت بوده است و همیشه بخشش را بر انتقام و کشتار مقدم می‌داشته است.
د . رفتار پیامبر از آغاز ورود به مدینه چنان بود که تمایل هر دو طرف را به یک اندازه رعایت می‌کرد، پس بعید به نظر می‌رسد که میان این دو گروه تبعیضی قائل شود و تقاضای عفو خزرجیان در حق یهودیان بنی نضیر را بپذیرد اما تقاضای عفو اوسیان در حق بنی‌قریظه را نپذیرد.
چنین کاری موجب فخر خزرجیان بر اوسیان می‌شد و آن‌ها می‌توانستند بر اوسیان فخر بفروشند که ما نزد پیامبر مقرب‌تریم زیرا پیامبر تقاضای عفو ما را پذیرفت اما تقاضای عفو شما را نپذیرفت.
هـ . پس از درگذشت پیامبر، کینه‌ی اوس (انصار) و خزرج (مهاجران) زنده شد و با روی کار آمدن معاویه،
تاریخ‌نویسان و شاعران بنا را بر تحقیر انصار و اهالی مدینه گذاردند و داستان جنگ‌های دوره‌ی پیامبر دستکاری شد و احتمالا داستان بنی‌قریظه را چنین جعل کردند تا بگویند پیامبر خزرجیان را محترم‌تر از اوسیان می‌دانست و رییس قبیله‌ی اوس، جانب هم‌پیمانان خود را نگرفت.
این خلاصه‌ی ادله‌ی دکتر شهیدی در مجعول دانستن سرنوشت قوم بنی‌قریظه است.

————————————————
18-اما در پاسخ به ادعاهایی در مورد اسیر نبودن یهودیان:
در اسلام اسیران عادی را اعدام نمی کنند اما کسانی که از سران دشمن به حساب می آیند یا اگر آزاد شوند از دشمنی و جنگ دست بر نمی دارند ، حاکم اسلامی می تواند آنان را به قتل برساند. یهودیان بنی قریظه که کشته شدند، جزو همین گروه بودند.
با توجه به مطالب بیان شده، آنان اسیران جنگی به معنای خاص آن نبودند، بلکه در واقع پیمان شکنانی بودند که از داخل به اسلام ضربه وارد کردند. حکم جاسوس را داشتند و جاسوس غیر از اسیر جنگی است.

————————————————-
19- و همینطور در پاسخ به این استدلالات شخصی به اسم کیستر مثلا اومده جواب بده امام کافیه ریشه رو بزنیم شاخه خودبخود خشک میشه!!! نقطه قوت کیستر روایت این اسحاق و سیره اونه که بیاین باهم فقط یه تعداد از راویان این داستان رو باهم بررسی کنیم:
ایشون علاوه بر اینکه قوانین محدثان (تاریخ نگاران) را رعایت نکردن، تمام راویان ثقه (مورد اعتماد) نیستند اینکه باید از فرد پیش از خود بدون واسطه روایت کرده باشند را رعایت نکرده -_-
*** ابن اسحاق روایات را از راویانی نقل کرده اند که خود جزء یهودیان بوده اند و بعد به اسلام وارد شده اند! همانطور که ابن حبان در کتاب الثقات خود این مطلب را تائید می کند که محمد ابن اسحاق از بازماندگان یهودیان مدینه که بعدا اسلام را پیش گرفته اند داستان را نقل می کند! (الثقات ج7 ص 382)
همچنین یکی از روات ابن اسحاق “کعب بن قرظی” و دیگری “عطیه قرظی” از خاندان “زبیر بن باطا” عضو برجسته بنی قریظه است!
*** کلامی که امثال مالک در حق ابن اسحاق گفته و یا تعابیر شبیه “ابن حبان” و یا قول ” یاقوت حموی ” در معجم الادباء که ابن اسحاق در نقل مغازی نبوی از یهودیان و مسیحیان نقل سخن می کرده(معجم الادباء – یاقوت حموی – ج18 ص 7) این تردید را ذهن ایجاد می کند که ابن اسحاق بر خلاف نظراتش در فقه (همانطور که ذهبی می گوید در احکام حلال و حرام قابل استشهاد است) منقولات او در روایتهای جنگهای صدر اسلام از آن استحکام قابل توجه برخوردار نبوده و کلام ابن حبان بسیار به جاست که هدف وی فقط جمع آوری روایات و گفته ها در نبرد خیبر بوده. همچنین طبری که در تاریخ خود نقلهای متعدد را ذکر می کند در داستان بنی قریظه می نویسد: واقدی گمان کرده که رسول خدا صلی الله علیه وآله دستور داده گودال هائی برای بنی قریظه حفر کنند!( تاریخ طبری ج2 ص 357)

راویان:
الف) ابن حمید :

4810- محمد بن حمید الرازی الحافظ عن یعقوب القمی وجریر وعنه أبو داود والترمذی وابن ماجة وابن جریر والبغوی وثقه جماعة والاولى ترکه قال یعقوب بن شیبة کثیر المناکیر وقال البخاری فیه نظر وقال النسائی لیس بثقة مات 248 د ت ق

محمد بن حمید رازی حافظ بود یعقوب القمی و ابو داود و ترمذی و ابن جریر (طبری) و بغوی گفته اند مورد اعتماد بود ولی بهتر این است که حدیثش ترک شود. یعقوب بن شیبه (استاد بخاری) گفته حدیث منکر زیاد نقل میکرد و بخاری گفته در او اشکال است و نسایی گفته مورد اعتماد نیست . در سال 248 هجری از دنیا رفت. (الکاشف للذهبی – ج 2 ص 166)
ب) ابْنِ شِهَابٍ الزُّهْرِیِّ :

(102) ع محمد بن مسلم بن عبید الله بن شهاب الزهری الفقیه المدنی نزیل الشام مشهور بالامامة والجلالة من التابعین وصفه الشافعی والدارقطنی وغیر واحد بالتدلیس

ابن شهاب زهری فقیه بود و در شام ساکن بود مشهور به امام و بزرگی بود و گفته اند از تابعین بود . دارقطنی و دیگران گفته اند در تدلیس نظیر نداشت !

تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس – ابن حجر العسقلانی – ج 1 ص 45 – الناشر: مکتبة المنار – عمان

وفات : 5152- محمد بن مسلم بن عبید الله بن عبد الله بن شهاب الزهری … مات فی رمضان 124

الکاشف للذهبی – ج 2 ص 219 – الناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة

زهر?، در خدمت گروه جعل حد?ث :

زهرى از کسانى است که در دربار بنى ام?ه،عضو گروه جعل حد?ث بوده است؛
چنانچه ابن عساکر، از عالمان بزرگ اهل سنت در کتابتار?خ مد?نه دمشق مىنو?سد :
نا جعفر بن إبراه?م الجعفر? قال کنت عندالزهر? أسمع منه فإذا عجوز قد وقفت عل?هفقالت ?ا جعفر? ? تکتب عنه فإنه مال إلى بن? أم?ة وأخذ جوائزهم فقلت من هذه قالأخت? رق?ة خرفت قالت خرفت أنت کتمتفضائل آل محمد .

جعفر بن ابراه?م جعفرى مىگو?د : در حالشن?دن حد?ث از زهرى بودم، ناگهان زن کهنسالى آمده و گفت: اى جعفرى از زهرى حد?ث نقل نکن. چون به بنى ام?ّه گرا?ش ?افته وجوائزشان را در?افت کرده است! گفتم: ا?نزن ک?ست؟ زهرى گفت : خواهر من است وخرفت ـ د?وانه ـ شده است. آن زن در پاسخ گفت: تو خرفت ـ د?وانه ـ شدهاى؛ ز?را که فضائل آل محمد را کتمان و پنهانمى کنى .! (تار?خ مد?نة دمشق وذکر فضلها وتسم?ة منحلها من ا?ماثل، ج 42، ص 228 ، ناشر : دارالفکر – ب?روت)

زهر?،دستمال پادشاهان:

ابن عساکر مىنو?سد :
عن عمر بن رد?ح قال کنت مع ابن شهابالزهر? نمش? فرآن? عمرو بن عب?د فلق?ن? بعدفقال ما لک ولمند?ل ا?مراء

?عن? ابن شهاباز عمر بن رد?ح روا?ت شده است که گفتروزى به همراه زهرى مى رفتم؛ عمرو بن عب?دمن را د?د؛ پس از آن روزى مرا د?ده و گفت :با دستمال پادشاهان ?عنى زهرىچهمىکرد?؟ دستمال پادشاهان ?عن? هرجا بن? ام?ه کث?فکار? م? کردند،زهر? با جعل ?ک حد?ث،آن راپاک م? کرد

تار?خ مد?نة دمشق وذکر فضلها وتسم?ة منحلها من ا?ماثل، ج 55، ص 370 ، ناشر : دارالفکر – ب?روت

با ا?نحال، چگونه مىشود به چن?ن شخصىکه در دربار دشمنان ام?رمؤمنان کارش جعلحد?ث بوده است، اعتماد کرد؟
ادراج در احادیث ….
زهرى از کسانى است که الفاظى را از پ?شخود در احاد?ث پ?امبر اضافه مىکرده استو ک?م خود را با ک?م پ?امبر خلط مىکرده است

حسن بن سقاف از عالمان اهل سنت در کتابتناقضات البانى مىنو?سد :

ثم إن الزهر? کان ?درج ألفاظا ف? ا?حاد?ثالنبو?ة ه? من فهمه أو تفس?ره نبه على ذلکبعض ا?ئمة کالبخار? ورب?عة ش?خ ا?مام مالک … وکم ف? الفتح وغ?ره من جمل وکلمات وعبارات نبه عل?ها الحفاظ أنها منمدرجات وز?ادات الزهر? والله الهاد?.

زهرى، الفاظى را در احاد?ث نبوى ز?اد مىکردکه آن الفاظ فهم و ?ا تفس?ر خودش بودهاست؛ چنانچه بعضى از ائمه؛ همانند بخارى، رب?عة ش?خ و امام مالک به آن اشاره کردهاند .چه بس?ار است در فتح البارى و … جملهها، کلمات و عباراتى که حافظان حد?ث اشارهکردهاند که آنها از ز?ادات زهرى است .
تناقضات ا?لبان? الواضحات ف?ما وقع له ف?تصح?ح ا?حاد?ث وتضع?فها من أخطاءوغلطات، ج 3 ، ص 336، ناشر: دار ا?مامالنوو?، عمان – ا?ردن
ابن حجرعسق?نى در کتاب « تعر?ف اهل التقد?س بمراتب الموصوف?ن بالتدل?س » ، زهرى را درمرتبه سوم از مدلس?ن قرار داده و در تعر?فا?ن مرتبه از مدلس?ن گفته است :

الثالثة من أکثر من التدل?س فلم ?حتج ا?ئمةمن أحاد?ثهم ا? بما صرحوا ف?ه بالسماعومنهم من رد حد?ثهم مطلقا
افرادى که تدل?س بس?ار داشتهاند، ائمه بهروا?ات آنان احتجاج نکردهاند، مگر روا?اتى راکه در آنها تصر?ح به سماع کرده باشند؛ وبس?ارى از ائمه روا?ات آنان را مطلقا ردکردهاند!

تعر?ف اهل التقد?س بمراتب الموصوف?نبالتدل?س، ج 1، ص 13 مکتبة المنار ـ اردن،عمان

و در ترجمه زهرى مىنو?سد : محمد بن مسلم بن عب?د الله بن شهابالزهر? … وصفه الشافع? والدارقطن? وغ?رواحد بالتدل?س.

محمد بن مسلم بن عب?د الله بن شهاب زهر? ..؛ شافعى و دارقطنى و د?گران او را مدلسخواندهاند! ج 1، ص .45

قال ابن المدینی سمعت یحیى یعنی ابن سعد یقول: کان هشام بن عروة یتحدث عن أبیه عن عائشة قال ما خیر رسول الله بین أمرین الحدیث، وما خیرت الحدیث. فلما سألت قال أخبرنی أبی عن عائشة قال: ما خیر رسول الله بین أمرین، لم أسمع من أبی إلا هذا. والباقی لم أسمعه إنما هو عن الزهری رواه الحاکم عن ابن المدینی.
ابن المدینی میگه: یحیی بن سعد میگفت: هشام حدیثی نقل کرده از پیامبر ک…. . اما وقتی من از یحیی پرسیدم حدیث رو تا نصفه گفت!!
و باقی حدیث رو کسی از الزهری -استاد هشام- نشنیده!!
یعنی دادا هشام خودش تولید میکرده!
ابن حجر هم توی طبقات المدلسین، جلد 1 ، صفحه 26 میگه
مشهوره ب تدلیس!! خییییلی هم مشهوره! جزو مدلسین طبقه اوله
یعنی دیگه اونایی ک ته تدلیسن!
ابن حجر همونجا اینم میگه
ذهبی هم توی سیراعلام، جلد 6، صفحه 35 میگه
سه بار رفته عراق. دفعه اول گفته روایت رو از پدرم از عایشه و از پیامبر شنیدم
دفعه دوم گفته از عایشه و از پیامبر شنیدم
دفعه سوم گفته از پیامبر شنیدم!!!
ابن حجر آخرش میگه:وهذا هو التدلیس .. و این تدلیس است

ج) حماد بن سلمه
صدوق. یه کمی توهم میزده. بخاری بخاطر قاط زدنش (تو آخرای عمر) ترکش کرده اما مسلم ازش نقل کرده.
کلی حرف ضد و نقیض دیگه هم در موردش هست
اما ذهبی تو سیر اعلام النبلا، جلد 7، صفحه 446 آخرش میگه
قُلْتُ: کَانَ بَحْراً مِنْ بُحُورِ العِلْمِ، وَلَهُ أَوهَامٌ فِی سَعَةِ مَا رَوَى، وَهُوَ صَدُوْقٌ، حُجَّةٌ – إِنْ شَاءَ اللهُ –
دریایی از دریاهای علم بوده و کمی توهم میزده و هو صدوق؛ راستگو بوده و حجت است
د) جریر بن حازم
حالا بیاین همه ش به روایتای این کتاب استناد کنین!!!

———————————————–
20- اما استنادمغرضین به آیه26 سوره احزاب و ردیه بر آن:
در مقابل این منابع متاخر و غیر معتبر ” قرآن مجید ” تنها منبع اصیل و معاصر حادثه است که به گونه ای بسیار کوتاه به آن اشاره می کند. و دلیل بر این می آورد که گروهی کشته می شوند و گروهی اسیر
وَأَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا
و [ خدا ] کسانى را از اهل کتاب که گروه هاى دشمن را پشتیبانى کردند از قلعه هاى محکم و استوارشان پایین کشید و در دل هایشان ترس و بیم افکند ، گروهى را می کشتید و گروهى را اسیر می کردید.
که اشاره به پیشنهاد کعب بن اسد دارد که سه پیشنهاد به اهل قبیله خود داد که وقتی با یشنهاداتش مخالفت میکنن یهودیا، میگه:
هیچ یک از شما از آن روزی که از مادر متولد شده حتی یک شب آدم عاقلی نبوده است! حال که موافق آن امور سه گانه نبودین با تمام نیرو حمله می کنیم و به سپاهیان مکه هم خبر را می رسانیم (کنزالعمال ج10 ص 459)
*** پیشنهادات کعب بن اسد
اول: اسلام بیاوریم و از پیامبر اسلام تبعیت کنیم که او همان پیامبری است که در کتاب مقدس آمده. که نپذیرفتن آن طبیعی بود
دوم: فرزندان و همسران خود را بکشیم و با شمشیرهای برهنه به استقبال یاران محمد (ص) برویم ، اگر کشته شویم که نسلی از خود به جا نگذاشته ایم و اگر پیروز شویم زن و فرزند می یابیم. این هم از طرف بنی قریظه پذیرفته نشد
سوم: امشب شب شنبه است وامید است که سپاهیان اسلام و محمد (ص) امشب را به ما مهلت دهند ؛ ما هم از این فرصت استفاده می کنیم و بر آنها یورش می بریم و پیامبرشان و یارانشان را از دم تیغ می گذرانیم. جواب دادند که ما شنبه خود را تباه نمی سازیم!

علاوه بر آن در این آیه هیچ اشاره‌ای به تعداد کشتگان در این واقعه وجود ندارد. در حالی که اگر این تعداد افراد به آن شکل کشته می‌شدند، حتماً می‌بایست اشاره‌ای واضح تر در قرآن به آن می‌شد، و سپس نتیجه‌ای از آن گرفته می‌شد. به گفته ولید، اشاره قرآن فقط به کسانی است که در جنگ شرکت داشته‌اند، و تنها در صورتی که رهبران گناهکار قبیله اعدام شده باشند، می‌توانیم انتظار اشاره‌ای خیلی مختصر از این حادثه در قرآن را داشته باشیم.

=====================================================
در نهایت:
در حیات علمی ابن اسحاق دو مورد است که وی را در معرض نقد منتقدین قرار می دهد
الف : کتابش مشتمل بر روایات ساختگی و نادرست است.
ب: پذیرش قطعی نسبت به کشتار دست جمعی بالغین بنی قریظه
همانطور که ابن حجر این واقعه را قصه عجیبی می داند که ابن اسحاق نقل کرده.( مثل هذه الروایات العجیبه کقصه قریظه و النضیر)


جمعه 96 مرداد 13 , ساعت 6:24 عصر

سه کلمه «یهودی»، «کلیمی» و «صهیونیزم» چه تفاوت های مکتبی و ریشه ای با هم دارند؟


عناوین « یهودی » و « کلیمی » دو اسم هستند برای پیروان یک دین ؛ و مصداقا تفاوتی باهم ندارند . نویسنده کتاب آشنایی با ادیان بزرگ در مورد منشاء این دو اسم گفته است : « پس از رحلت حضرت سلیمان (ع ) ، فرزندش رحبعام زمام امور مملکت بنى اسرائیل را در کف گرفت و چون وى به ستمکارى پرداخت گروهى از مردم از فرمان او بیرون رفتند و تنها دو سبط یهودا و بنیامین در سرزمین یهودا (به نام یکى از فرزندان حضرت یعقوب ) که بخش نسبتا کوچکترى بود، براى او باقى ماند. این قسمت که شامل شهر اورشلیم (قدس ) نیز مى شد، اهمیت بسیارى داشت و نام «یهودى » از اینجا مى آید. ده سبط دیگر حکومت مستقلى به نام اسرائیل به رهبرى فردى به نام یربعام بن ناباط در شمال فلسطین تشکیل دادند. یربعام یکى از استانداران حضرت سلیمان (ع ) بود.» ( آشنایی با ادیان بزرگ ؛ حسین توفیقی ؛ ص 89 ) در طول تاریخ یهودیان به خاطر اعتقادات خاص ضد یهودی و به خاطر اعمال زشتی که مرتکب می شدند و بخاط عوامل متعدد دیگر، در میان مسیحیان و مسلمین به شدت مورد نفرت بودند ؛ این نفرت به مرور زمان با واژه یهودی یکی شده بود به نحوی که مردم با شنیدن این نام حالت نفرت پیدا می کردند؛ لذا در قرون اخیر یهودیان برای آنکه خود را از این نفرت عمومی خلاص کنند نام کلیمی را برای خود برگزیدند و سعی نمودند خود را با این نام معرفی نمایند ؛ واژه کلیمی از واژه « کلیم الله »( سخن گوینده با خدا ) که لقب حضرت موسی (ع) است گرفته شده است .( ر.ک: آشنایی با ادیان بزرگ ؛ حسین توفیقی ؛ ص 94 ) اما واژه صهیونیسم که واژه ای نو ظهور است با دو واژه قبلی کاملا متفاوت است .
پیدایش صهیونیسم و تأسیس دولت اسرائیل
دین یهودیت تبلیغ ندارد، زیرا یهودیان دین خود را نعمتی الهی می دانند که مخصوص نژاد بنی اسرائیل است . با این وصف هر گاه کسی بخواهد یهودی شود باید ذلتهای این قوم را به او تفهیم کرد تا اگر مرد این میدان نیست ، پا در آن نگذارد؛برخی از یهودیان در عصر حاضر به جای دین یهودیت معمولا مردم را به آرمان صهیونیسم دعوت می کنند.
یهودیان اروپایی در اثر فشارهایی که از طرف مسیحیان ضد یهودی بر آنها وارد می شد ، کم کم به این فکر افتاده بودند که وطنی مستقل برای خود داشته باشند ؛ در اواخر قرن نوزدهم گروه بزرگی از یهودیان روسیه از این کشوراخراج شدند. عده ای از آنان در غرب اروپا ساکن شدند و گروهی هم به فلسطین رفتند و در مکانی نزدیک دریای مدیترانه ساکن شدند و نام صهیون را برای آنجا برگزیدند. صهیون نام تپه ای در قدس است که در فلسطین واقع شده است ؛ لذا برای یهودیان یاد آور شکوفایی دولت بنی اسرائیل در عصر حضرت داوود و سلیمان (ع ) بوده است . این نام همواره یادآور اقتدار آن قوم بوده و در کتابهای انبیای متاءخر بسیار از آن یاد شده است .
در تعالیم یهودی آمده است که روزی مسیحا رهبر نجات دهنده قوم بنی اسرائیل ظهور خواهد نمود ؛ لذا یهودیان بر این عقیده بودند که تا ظهور او باید انتظار بکشند ؛ در همان زمان ، یهودیان اروپا و روسیه با نادیده گرفتن سنت انتظاربرای ظهور مسیحا ، برای کسب استقلال و عزت برخاستند و بر آن شدند که وطنی مستقل برای خود به دست آورند ؛ در این میان روزنامه نگاری به نام تئودور هرتصل آرمان وطن مستقل را مطرح نمود و نام آن را صهیونیسم نهاد؛ یهودیان دنیا در مقابل این دعوت به دو گروه تقسیم شدند ؛ عده ای با آن به مخالفت برخاستند و یهودیان ضد صهیونیسم نام گرفتند و گروهی دیگر آن را پذیرفتند و یهودیان صهیونیست نامیده شدند ؛ به دنبال تاسیس این تفکر ، فلسطین به عنوان وطن صهیونیسته انتخاب شد و یهودیان صهیونیست شروع به مهاجرت به فلسطین نمودند ؛ مقداری از زمینهای فلسطین را خریدند و بقیه را با زور اسلحه اشغال نمودند ؛ استکبار جهانی به سرکردگی انگلستان و آمریکا نیزبه پشتیبانی همه جانبه از این جریان برخاستند . صهیونیستها با اتکا به آن حمایتها و با بهره برداری از ضعف و زبونی رهبران کشورهای اسلامی ، موقعیت خود را محکم کردند و وضعی را پیش آورند که اکنون با تلخکامی شاهد آن هستیم .
در نیم قرنی که از تشکیل رژیم صهیونیستی می گذرد، غاصبان فلسطین از هیچ جنایتی فروگذار نکرده اند و با شیوه های گوناگون به گسترش سلطه ظالمانه خود ادامه داده اند. همچنین آنان قطعنامه ها و بیانیه های مجامع بین المللی را به چیزی نگرفته اند. کسانی هم که صلح طلبی صهیونیستها را باور کرده اند، در اندک زمانی به دورویی و ناجوانمردی آنان پی برده اند. ( ر.ک: آشنایی با ادیان بزرگ ؛ حسین توفیقی ؛ ص 95-97 )


جمعه 96 مرداد 13 , ساعت 6:9 عصر

فرق بین یهود و صهیونیسم چیست ؟

صهیونیسم یک حزب و تشکیلات سیاسی است که با وسایل و ابزار ظالمانه و نامشروع اهداف جابرانه و غاصبانه ای را تعقیب می کند.
صهیون نام کوهی است در اورشلیم که بارگاه حضرت داود پیامبر(ع ) در آن قرار دارد و واژهء صهیونیسم از آن گرفته شده است .
قبل از جنگ جهانی اول ،روزنامه نگاری به نام (تئودر هرتزل ) اهل اطریش ، یا مجارستان در سال 1895کتابی به نام (دولت یهود) نوشت و منتشر نمود. او در این کتاب از لزوم تشکیل کشور مستقل برای یهودیان سخن به میان آورد اما به محل و مرکز تشکیل دولت یهود اصلاً اشاره ای نشد.
در این کتاب پیش نهاد نمود که آژانس یهود تشکیل شود تا برنامه مذاکرات و نقشه های حزب را تنظیم نماید ویک شرکت یهودی به وجود آید که احتیاجات اقتصادی نهضت را تأمین کند.
اولین کنگره حزب صهیونیسم در شهر (بال سوئیس ) تشکیل گردید که در آن کنگره فلسطین محل تشکیل دولت یهود تعیین شد.
پس از شکست دولت عثمانی و حاکمیت انگلستان بر فلسطین و لبنان و شروع جنگ جهانی اول که دامنه اش به حدود فلسطین رسیده بود. یکی از رهبران صهیونیسم به نام (هربرت سموئل ) یادداشتی به اعضاء کابینه انگلستان ونمایندگان عوام آن کشور تقدیم کرد و در آن یاداشت پیش نهاد کرد که یک دولت یهودی تحت نظارت انگلستان درفلسطین ایجاد شود، و از طرفی ، جمعی دیگر از رهبران یهود ،و در رأس آن دکتر وایزمن استاد کرسی شیمی دانشگاه منچستر انگلیس که در اثر کشف ماده (اسیتون ) که برای مواده منفجره ضروری بود، در جامعه و دستگاه دولتی انگلیس صاحب نفوذ بودند ، با مقامات انگلیس و هم چنین فرانسه و آمریکا درباره تشکیل دولت یهودی درفلسطین مذاکره کردند و بالاخره کار به جایی رسید که بالفور وزیر خارجه وقت انگلیس وعده تشکیل دولت یهودی را در روز دوم نوامبر 1917میلادی به صهیونیست ها داد و در نتیجه یهودی ها با حمایت کامل انگلیس و آمریکا وفرانسه دولت خود را تشکیل دادند.
به طور خلاصه عوامل مؤثر در تشکیل دولت صهیونیزم به شرح زیر است :
1- پافشاری سردمداران یهود و صهیونیسم برای تشکیل دولت یهود در فلسطین ;
2- آمادگی حکومت های غرب و شرق برای نجات ملت‌ها از شر یهودی ها و مزاحمتهای سیاسی و اقتصادی ; زیرا یهود در هر کشوری که باشد اقتصاد آن کشور را قبضه می کند و به همین دلیل هیتلر یهودی ها را سوزاند و روسیه آن ها را اخراج کرد ;
3- از همه مهم تر استکبار جهانی بر آن بود که یک غدّه سرطانی را در قلب کشور های اسلامی قرار دهد تا دولت‌های عرب و مسلمان نتوانند به وحدت برسند و دوباره تجربه امپراطوری عثمانی تجدید نشود و اصولاً جامعه مسلمانان گرفتار اسرائیل شوند.
یهودیان خود را قوم برگزیده خداوند می‌دانند و بر خلاف مسیحیان و مسلمانان که دینشان را جهانی می‌دانند، یهودیان، رستگاری را منحصر به قوم یهود می‌دانند و پذیرش دین یهود را از طرف دیگران صحیح نمی‌دانند و معتقدند که یهودیت تنها از طریق نسل و پدران منتقل می‌شود
بنابراین صهیونیست نام حزب سیاسی بود که در میان یهودیان تشکیل شد و معتقد به تشکیل کشور مستقل در فلسطین و گسترش آن از نیل تا فرات است ، در حالی که همه یهودیان چنین اعتقادی ندارند . هم چنین صهیونیست معتقد به برتری نژادی یهود بر دیگران است و به همین خاطر یک اعتقاد نژادپرستانه را دنبال می کنند و نیز معتقد به پیشبرد اهداف خود با قدرت نظامی و سلطه گری بر دیگران هستند و این اعتقاد اگر چه در میان بسیاری از یهودیان وجود دارد و غالبا طرفدار صهیونیست هستند ، اما تعداد زیادی از یهودیان هستند که با این نوع اعتقادات موافق نیستندو تعداد آنها رو به افزایش است . به همین خاطر می بینیم که گروههای مخالف صهیونیست در جامعه یهودیان نیز به وجود آمده است و دست به ایجاد تشکیلات مستقل از صهیونیست و اسرائیل زدند و به مخالفت با تشکیل و ادامه کشور اسرائیل پرداختند. این تشکل در جامعه آمریکا وجود دارد و اخیرا در کشور انگلستان نیز به وجود آمده است.
اصطلاح صهیونیست مسیحی، اصطلاح جدیدی است که به مسیحیانی گفته می‌شود که تفکر صهیونیستی دارند و همانند یهودیان صهیونیست، معتقد به تسلط یهود بر بیت المقدس و اماکن مقدس مسلمانان می‌باشند تا شرایط ظهور مسیح فراهم گردد.


جمعه 96 مرداد 13 , ساعت 6:6 عصر

 

صهیونیسم و تفاوت آن با یهود

مقدمه  

در بررسی­های کلّی استنتاج می­شود که مقول? صهیونیسم با یهود، تفاوت­های بسیاری دارد به طوری که امروزه طرف­داران واقعی دین یهود، از مخالفین جدّی صهیونیسم هستند و هرگز با اهداف غیرانسانی طرف­داران صهیونیسم موافق نیستند و در محافل مختلف جهانی، اعتراضات شدید خویش را نسبت به سیاست­های ددمنشان? صهیونیست­ها ابراز داشته­اند. بنابراین ضروری به نظر می­رسد که بررسی­هایی نسبت به دیدگاه­های آن­ها داشته باشیم.

ابتدا لازم است به معانى لغوى و اصطلاحى دو کلم? «یهود» و «صهیونیسم» بپردازیم و سپس فرق موجود بین این دو را تبیین نماییم.

1. معناى لغوى «یهود»: «هود» از لغت عبرى گرفته شده و به معناى حمد و شکر و مجد است و «یهودا» نام فرزند چهارم حضرت یعقوب(ع) از همسرش به نام «لینه» است و به نظر مى­رسد که کلم? «یهود» نیز از همین اسم برگفته شده باشد. لغویان «یهود» را واژه­ اى بیگانه دانسته­ اند، امّا یقین نداشتند که «عبرى» است یا «فارسى».

2. معناى اصطلاحى «یهود»: یهود در اصطلاح، به کسانى گفته مى­شود که پیروان دین حضرت موسى(ع) هستند و کتاب تورات را کتاب آسمانى مى­دانند و از شریعت ایشان تبعیت مى­ نمایند و با آمدن اسلام، آن را نپذیرفتند. و بر دین خود پاى­بند هستند.

البتّه "آرتور جفرى" بر این عقیده است که واژ? یهودى در شعر کهن عربى به کار رفته است؛ بنابراین اعراب پیش از روزگار حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) به خوبى با آن آشنایى داشتند. "هورو ویتس" مى­ گوید: «در قرآن، یهودیان روزگار حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) و یهودیان عهد قدیم به نام «بنى ­اسرائیل» خوانده شده ­اند».

3. معناى لغوى و اصطلاحى «صهیون، صهیونى و صهیونیسم»: صهیون بر اورشلیم یا کوهى در نزدیکى اورشلیم اطلاق مى­شود. در کتاب مقدّس، واژ? صهیون، نام تپه­اى است واقع در جنوب شرقى اورشلیم که دامنه­اش بخشى از اورشلیم را نیز تشکیل داده و قلعه­اى به نام «یبوسیان» در آن وجود داشته است که داود پیامبر(ع)، در آن جا براى «تابوت عهد» قصرى بنا کرد.

صهیونى: منسوب به صهیون، لقب کسانى است که قبل از تشکیل حکومت اسرائیل، از تأسیس آن جانب­دارى مى­کردند.

صهیونیسم: «مرام و مسلک حزب بین­المللى یهود و مسلک گروهى است که طرف­دار سلطه و نفوذ یهودیان بر اقوام و ملل دیگرند». هم­چنین نهضتى را گویند که از اواخر قرن نوزدهم به منظور ایجاد یک میهن یهودى در فلسطین به وجود آمد. صهیونیسم در اصطلاح به جنبش و نهضتى اطلاق مى­شود که از آرمان مسیحیان طایف? بنى­اسرائیل براى رسیدن به ارض موعود و تشکیل دولت و ملّتى واحد، مایه گرفته است. چنان که اشاره شد، یهودیت آیینى است رسمى و آسمانى که قائل به نبوت حضرت موسى(ع) و قبول تورات به عنوان کتاب آسمانى هستند. پیروان این دین به یقین مى­دانستند که آن، تا آمدن پیامبر بعدى رسمیت دارد.

در هر صورت، پیروان دین یهود به اصول و مقرراتى که در تورات بیان شده بود، پاى­بند بودند و سعى داشتند به آن عمل نمایند؛ هر چند انحرافات سیاسى در طول تاریخ در این دین آسمانى به وجود آمد و برخى از فرصت­ طلبان براى بهره ­بردارى شخصى و دنیوى از آن، تحریفاتى در آن به وجود آوردند، ولى باز کسانى هستند که با بسیارى از این تحریفات مخالف­ اند و جویاى حقیقت­ اند.

پروفسور "روژه گارودى" فیلسوف و اسلام­ شناس فرانسوى با بررسى فرقه­ هاى یهودیت در اعصار مختلف، به مراسمات، آیین­ها و برنامه­ هاى معنوى آن­ها اشاره مى­کند و دربار? آن­ها در قرن شانزدهم چنین مى­نویسد: «آخرین نسل پرهیزگاران یهودى که در قرن شانزدهم در لهستان به دنیا آمد و افکارش با بینش عرفانى آلمانى و از جمله "اکهارت" نزدیک بود، در قرن نوزدهم نیز با انتشار «نامه­ هایى به پرهیزگاران دربار? خلسه» و با زنده نمودن تابش جرق? حضور خداوند در وجود هر کسى که از آن برخوردار است، بار دیگر شکوفا مى­ شود».[1]

هم­چنین مى­ نویسد: «در برابر سنّت کهن یهودیت، صهیونیسم سیاسى نوعى فساد و تباهى ملّى­ گرایانه و استعمارگرانه به شمار مى­رود که مسیرش نه از یهودیت که از ملّى­ گرایى و استعمارگرایى اروپاى قرن نوزدهم نشأت مى­گیرد. صهیونیسم، نوعى مطالع? دست­چین و انتخابى و مشخّص از تورات را که مبتنى بر انحراف واقعى از برنام? خداوند است، مورد استفاده قرار مى­دهد و آن را به عنوان پوشش و پرده­ اى براى پنهان نمودن مقاصد سیاسى­اش به کار مى­برد.»[2]  

بنابراین، صهیونیسم از مسیر اصلى یهودیت بسیار منحرف شده و به عنوان یک نهضت سیاسى مطرح گردیده است و پاى­بند برنامه­ هاى مذهبى یهود نیست. چنان که بنیان­گذار صهیونیسم، "تئودور هرتزل" نیز به بسیارى از مسائل مذهبى یهود توجّه نداشت.

یهودیان در تجاوز به فلسطین و اشغال آن و آواره نمودن مردم این سرزمین، با صهیونیست­ها در تقابل و تضاد بودند؛ چنان که در جلسات محرمان? وعده­ نام? «بالفور» ـ که پس از سه سال مناقشه و مبارزه بین صهیونیست­ها و یهودى­ها منتشر شده ـ "وایزمن" و "سوکولوف" از جنبش صهیونیستى، "لوید جورج" و "بالفور" وزیر امور خارجه و "مونتاگیو" وزیر کشور انگلستان، "کلود مونتفیورى" از یهودیان انگلستان شرکت داشتند.

مونتاگیو در یادداشت اعتراض ­آمیزى به دولت انگلستان مى­نویسد: «که طبق این اصل، مسلمانان و مسیحیان باید جاى خود را به یهودیان بدهند». "مالیسیون" استاد حقوق از آمریکا دربار? اختلاف نظر صهیونیست­ها و یهودى­ها مى­نویسد: «در وهل? نخست دربار? انگیز? اساسى صهیونیست­ها، در شک و تردید بودند؛ اما پس از مطالع? پیش­نویس­هاى پیشنهادى آن­ها، دریافتند که این پیشنهادها مخالف دین یهوداند».[3]

جنبش صهیونیسم در مقابل فشارهاى یهودیان انگلیسى، به ناچار تضمین­ هایى بر رعایت حقوق حقّ? ساکنین اصلى فلسطین داد؛ امّا براى پیش­برد مقاصد استعمارى خود به یک صهیونیست آمریکایى به نام "براندیس" متوسل شده تا بدین­وسیله رئیس جمهور آمریکا "ویلسون" را متقاعد کند که انگلستان را زیر فشار قرار دهد تا پیشنهاد صهیونیست­ها را قبول نماید.

بنابراین، مبارز? یهودیان با صهیونیست­ها بیان­گر ارتباط حیاتى صهیونیسم با استعمار انگلیس و دشمنى با یهود است.

در افسانه­هاى صهیونیستى کوشش مى­شود که حتّى فعالیّت­هاى منفى "هرتزل" پدر روحانى صهیونیسم و از تبلیغ کنندگان فعال ادغام جامع? یهودى در جوامع اروپایى را به نفع صهیونیسم تمام کند؛ اگر چه ادّعا شده که هرتزل در نهایت و پس از قضیّ? «دریفوس» در فرانسه دریافت که ادغام یهودیان در جوامع دیگر امرى محال است.

بنابر نظر طراحان جنبش صهیونیستى، اصول فکرى این جنبش در این خلاصه مى­شود که یهودیان متشتت در جهان یک امّت را تشکیل دهند که البتّه در این مورد هم اختلاف نظر دارند. به برخى مى­ گویند: «یهودیت یک دین است نه بیش­تر و نه کم­تر»؛ چنان که "هیرنى ادلر" خاخام بزرگ انگلستان مى­گوید: «یهودیت یک دین است که هیچ­گونه محتواى سیاسى ندارد»؛ در مقابل، برخى دیگر عقیده دارند که یهودیت، قومى متمایز است. هرتزل مى­گوید: «ما ملّت واحدى را تشکیل مى­دهیم».

در نگرش کلّى مى­بینیم در مقابل سیاست­هاى یادشده براى تشکیل دولت یهودى در کشورى مستقل و منطق? استثنایى فلسطین، این خود یهودى­ها هستند که با این طرح استعمارى مخالف بوده­اند، تا این که با ابتکار تئورى جدید، برخى مشکلات صهیونیستى برطرف شد.

"ارنست رنان" تئورى جدید را چنین بیان کرده است: «امّت به معناى یک روح و بیدارى معنوى است. شرایط امّت مى­تواند در افتخار مشترک به گذشته، از اراد? مشترک در حال حاضر و میل به تحقق پیش­رفت­ هاى بزرگ در آینده خلاصه شود.»[4]  

"مارتین بابر" با افشا نمودن ریش? عمیق این فساد صهیونیسم سیاسى ـ که از یهودیت به وجود نیامده، بلکه ملّیت­گرایى اروپایى قرن نوزدهم، آن را باعث گشته است ـ چنین مى­نویسد: «مذهب یهود از اصل خود جدا گشته و این امر، نوعى بیمارى است که علامت آن، پیدایش ملّیت­گرایى یهود در اواسط قرن نوزدهم بود... این شکل تاز? دلبستگى به زمین، نوعى سرپوش است که تمام آن­چه را که یهودیت ملّى جدید غرب به عاریت گرفته است، در خود پنهان مى­دارد... اندیش? «برگزیدگى» اسرائیل در تمام این جریان چه نقشى دارد؟ «برگزیدگى» نه یک احساس برترى، که یک مفهوم مقّدر است. این احساس از مقایسه با دیگران به وجود نمى­آید، بلکه از یک استعداد و مسئولیت در راه انجام وظیفه­اى که دائماً پیغمبران آن را متذکر شده­ اند، نشأت مى­گیرد. اگر به خود مى­بالید که به جاى اطاعت از خداوند، از نوعى برگزیدگى برخوردارید، این خیانت در انجام وظیفه است».[5]

"مارتین بابر" با یادآورى «این بحران ملیّت گرایى» صهیونیسم سیاسى که نوعى فساد و تباهى در معنویت به شمار مى­رود، چنین نتیجه مى­گیرد: «ما امیدواریم که ملّت یهودى را از ارتکاب این اشتباه در زمین? تبدیل یک ملّت به یک بت بر خطر داریم، ولى در این راه ناکام مانده­ ایم».

با بررسى­هاى انجام شده، کاملاً روشن مى شود که صهیونیسم از یهود و یهودیت فاصل? زیادى گرفته است. در واقع، صهیونیسم به جاى این که برنامه­ هایش را بر اساس معتقدات مذهبى یهود، ترسیم کند، بر اساس عقید? مؤسسین صهیونیسم، چون "تئودور هرتزل" که اعتقاد چندانى به مذهب یهود و اجراى مراسمات آن ندارند، برنامه­ ریزى کرده است و در یک جمله مى­توان گفت که در مسائل سیاسى به نازیسم نزدیک­تر از مذهب یهود است.

 

منابع: 

1ـ گارودی. روژه، پروندة اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمة نسرین حکمی، ج2، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369ش.

2ـ درجزی. فریبرز، یهودیت و صهیونیت، ص9.

3ـ جدیدبناب. علی، عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام، قم: انتشارات مؤسس? آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1382.

 

پی­نوشت 

 


1. گارودی. روژه، ماجرای صهیونیسم سیاسی، ص25.

 2. همان.

3. درجزی. فریبرز، یهودیت و صهیونیت، ص9.

 4. همان.

 5. گارودی. روژه، ماجرای صهیونیسم سیاسی، صص31 و 32.

 


   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ