سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کشت در دشت هموار می روید و نه در سنگلاخ ؛ همین گونه حکمت در دل [امام کاظم علیه السلام]
 
پنج شنبه 96 مرداد 19 , ساعت 11:56 صبح
حجت الاسلام محمدی گفت: یهودیانی با عنوان علم پس از پیامبر در بدنه سیاسی اجتماعی نظام اسلامی نفوذ کردند و در صدد اشاعه عقاید انحرافی یهود برآمدند به طوری که امروزه با اسرائیلیات مواجهیم.
جریان شناسی تاریخی نفوذ با تمرکز بر یهود



خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: موضوع نفوذ یکی از مباحث مهمی است که اخیرا در ادبیات سیاسی کشور مطرح شده است. البته این موضوع در تاریخ معاصر ایران امر جدیدی نیست و می ­توان انقلاب اسلامی ایران را پایانی بر پروژه نفوذ در ایران دانست. در سال­ های اخیر رهبر معظم انقلاب نسبت به این موضوع هشدار دادند. یکی از انواع مهم نفوذ، نفوذ علمی است. این نوع نفوذ در صدد است جامعه علمی کشور را هدف قرار دهد و آنها را با اهداف خود همراه کند. این نوع نفوذ سابقه دیرینه ­ای تا صدر اسلام دارد. در این بین یهودیان و نفوذگری آنها موضوع مهم و پرسابقه ­ای است. این موضوعات را با حجت الاسلام محسن محمدی معاون آموزش و پژوهش موسسه تاریخ تطبیقی به گفتگو نشسته ­ایم. ویمدرس دانشگاه فرهنگیان و پژوهشگر پژوهشگاه بین ­المللی المصطفی نیز هست.

*در ابتدا در مورد اهمیت و ضروت موضوع مطالبی را بیان بفرمایید. اساسا بررسی بحث نفوذ چه اهمیتی دارد؟

همواره در طول تاریخ یکی از راه ­های دشمنان برای ضربه زدن به رقیبشان، نفوذ در جامعه رقیب و ضربه زدن از داخل بوده است. طبیعی است که اقدامات مقابله بیرونی هم انرژی ­بر،‌ و هم پرهزینه و حساسیت ­انگیز است. از این جهت تئوریسین­ های هر نظامی همواره به دنبال براندازی نرم هستند. نفوذ در انواع آن؛‌ چه نفوذ سیاسی-اجتماعی و چه نفوذ اقتصادی و چه نفوذ امنیتی خطرناک است و ماهیت براندازانه دارد. به نظر من بهترین کسی که در این موضوع به رصد مسائل و تحلیل استراتژیک پرداختند مقام معظم رهبری هستند که با دیدی ژرف و عمیق راهبری انقلاب را انجام می­ دهند. ایشان در مورد نفوذ و خطر آن فرمودند: «امروز نفوذ دشمن یکی از تهدیدهای بزرگ است برای این کشور؛ دنبال نفوذند. نفوذ یعنی چه؟ نفوذ اقتصادی ممکن است، که البته کم‌اهمیت‌ترین آن نفوذ اقتصادی است؛ و ممکن است که جزو کم‌اهمیت‌ترین نفوذ امنیتی باشد. نفوذ امنیتی چیز کوچکی نیست امّا در مقابل نفوذ فکری و فرهنگی و سیاسی، کم‌اهمیت است.»

از جمله مهم‌ترین بیانات ایشان درباره خطر نفوذ، صحبت در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تاریخ 94/6/25 بود که فرمودند: «نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیم­گیری، و اگر نشد تصمیم­سازی، نفوذ بکنند. وقتی دستگاه ­های سیاسی و دستگاه ­های مدیریتی یک کشور تحت تأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آن وقت همه تصمیم­ گیری ­ها در این کشور بر طبق خواست و میل و اراده مستکبرین انجام خواهد گرفت... هدف این است که در مراکز تصمیم ­گیری نفوذ کنند، اگر نتوانستند در مراکز تصمیم­ سازی نفوذ کنند، زیرا جاهایی هست که تصمیم­ سازی می­ کند.»

*برخی افراد در جامعه سیاسی و فرهنگی کشورمان با بحث نفوذ مخالفند. برخی از آنها این نوع تحلیل­ ها را قبول ندارند و با تعابیری مانند توهم توطئه از کنار آن می­ گذرند. به نظر شما این افراد به چه مسائلی توجه نکرده ­اند؟ تحلیل آنها در این مورد چیست؟

جواب برداشت‌ها و تحلیل‌های دولتمردان و گروه‌های سیاسی در مورد موضوع نفوذ بسیار مهم است؛ زیرا آنها مورد نفوذ سیاسی هستند و اساسا آنها هستند که باید با موضوع نفوذ مقابله کنند. اما برخی از گروه‌های سیاسی در برداشتی انحرافی، سطح مقوله نفوذ دشمن در کشور را تنزل می­ دهند و کسانی را که این مسائل را مطرح می­ کنند دلواپسان می­ نامند. آنها پیگیری و طرح موضوع نفوذ را به معنای مقابله با دولت و مقابله با نفوذ را به معنای مقابله با نظام بین ­المللی تحلیل می ­کنند در حالی که آنها باید نگرششان را به موضوع دشمن و حیله­ گری آن اصلاح کنند و بدانند که اعتماد به دشمن نتیجه­ ای جز شکست ندارد. تعامل با عرصه بین­ الملل و گسترش ارتباط با سایر کشورها نباید به معنای بی ­توجهی و اعتماد به دشمن باشد و همچنین نباید استقلال و عزت را با انزوا معنا کرد.

واقعیت آن است که نباید به دشمن خوش­بین بود و به آن اعتماد کرد البته این سخن به این معنا نیست که نباید با آن تعامل داشت. حقیقت آن است که کسی که با ندای بیدار باش رهبرش از خواب بیدار نشود و متوجه حیله دشمن نشود با ضربه لگد دشمن از خواب غفلت بیدار خواهد شد. تاریخ نشان داده است که هر کس به دشمنش خوش­بین بوده است شکست خورده است؛ زیرا اقتضای دشمن، دشمنی است و این ما هستیم که نباید به دشمن اعتماد کنیم.

*با توجه به این اهمیت و تاثیرگذاری نفوذ دشمن، لطفا تاریخچه نفوذ در دوران معاصر و خاستگاه آن را بیان بفرمایید تا در بحث جریان­شناسی تاریخی نفوذ وارد شویم؟

آغاز بحث نفوذ در دوران معاصر را باید با تاریخ استعمار جستجو کنیم که با ابزار استشراق جنبه علمی و فرهنگی به خود گرفت تا ابعاد نفوذگری آن بیش از پیش مخفی شود. لازمه فعالیت­ های استعماری شناخت جامعه هدف است، باید فرهنگ و زبان آن را شناخت تا بتوان بر آن مسلط شد

به نظر می­ رسد آغاز بحث نفوذ در دوران معاصر را باید با تاریخ استعمار جستجو کنیم که با ابزار استشراق جنبه علمی و فرهنگی به خود گرفت تا ابعاد نفوذگری آن بیش از پیش مخفی شود. لازمه فعالیت­ های استعماری شناخت جامعه هدف است، باید فرهنگ و زبان آن را شناخت تا بتوان بر آن مسلط شد. قدرت­ های استعماری برای تسلط برای اقوام و گروه­ های مختلف باید آنها را می ­شناختند لذا مباحث مردم­ شناسی و قوم ­شناسی مختلف انجام شد.

هند از مهم­ترین مراکز استعماری بود که تسلط بر آن و حفظ کردن آن بر استعمار خبیث انگلیس بسیار اهمیت داشت. لذا آنها به شناخت اقوام و گروه­ های متعدد هندی پرداختند تا بتوانند بر آنها غلبه کنند. با توجه به اینکه زبان فارسی در هند زبان رسمی دیوانی-سیاسی و علمی بود به شناخت آن نیز بسیار همت گماشتند تا اینکه در قرن نوزدهم زبان انگلیسی جایگزین زبان فارسی شد و ابزار نفوذ و تسلط بر هند تکمیل شد. این موج در قرن نوزدهم یک طبقه جدید نخبگان (الیت) انگلیسی‌گرا را از میان مردم هند به وجود آورد.

*شما فرمودید که استعمار آغاز پروژه نفوذ بود و استشراق پوششی بر آن. لطفا بفرمایید این گونه مطالعات چگونه از هند به ایران منتقل شد. البته در مورد زبان فارسی مطالبی را فرمودید ولی این مطالعات چگونه به ایران ­شناسی منجر شد. چون انگلیسی ­ها در هند زبان فارسی را دنبال می­ کردند و این لزوما ربطی به ایران نداشت.

مطالعات ایران‌شناسی غرب در دهه‌های 1860 و 1870 اوج گرفت. این دوران همزمان است با دوران اقتدار و سپس صدارت دیزرائیلی در انگلستان. او سلطه جهانی امپراتوری بریتانیا را تئوریزه کرد. او در تسلط بریتانیا بر کانال سوئز و تثبیت قدرت انگلستان در هند خیلی موثر بود. او سبب شد ملکه ویکتوریا به عنوان «امپراتریس هندوستان» در سال 1876تاج­گذاری کند. او با گرفتن جزیره قبرس از عثمانی­ ها، انگلیس را مالک آن کرد و با همین رویه و رویکرد در سال 1882 مصر به اشغال نظامی انگلیس در آمد. دیزرائیلی یهودی الاصل بود و در تمام طول زندگی‌اش با یهودیان بسیار ثروتمند انگلیس، به خصوص خاندان روچیلد، رابطه بسیار نزدیک داشت.

فراموش نکنیم که ایران کمربند امنیتی گنج انگلستان در هند بود؛‌ زیرا اتحاد جماهیر شوروی در رقابتی بین­ المللی بنابر وصیت پتر کبیر در صدد رسیدن به آب­های گرم بود و همواره هند در تهدید بود. ایران به عنوان سدی در مقابل شوروی همواره مد نظر انگلستان و بعدا آمریکا بود.

*بحث به جاهای جالبی رسید. شما ابتدا بحث استعمار و استشراق را مطرح کردید و این موضوع را از طریق هند و مباحث زبان­ شناسی پی ­گرفتید. ولی ظاهرا م ی­خواهید این ابعاد را به بعد جدیدی پیوند بزنید و آن بحث یهود است.

سیاست یهود بر نفوذ است نه حضور؛ زیرا یهود تحریف شده یک دین نژادپرستانه است و یک دین تبلیغی محسوب نمی ­شود؛ یعنی کسی نمی­ تواند یهودی شود مگر اینکه پدر و مادرش یهودی باشد

بله، درست حدس زدید. اجازه بدهید برای طرح بحث نفوذ و یهود به یک مسئله مهم اشاره کنم. اساسا سیاست یهود بر نفوذ است نه حضور؛ زیرا یهود تحریف شده یک دین نژادپرستانه است و یک دین تبلیغی محسوب نمی ­شود؛ یعنی کسی نمی­ تواند یهودی شود مگر اینکه پدر و مادرش یهودی باشد. از این جهت جمعیت یهودیان کم می­ شود. در این نگرش یهود بیش از آنکه یک دین باشد یک نژاد می ­شود البته بر بسیاری از یهودیان فعلی این خدشه وارد است که آنها از نسل بنی­ اسرائیل نیستند. با این حساب یهودیان ترجیح دادند به جای حضور، استراتژی نفوذ را پیگیری کنند.

در نتیجه مراکز قدرت و ثروت را مد نظر قرار دادند تا از طریق نفوذ در آن به اهداف خود دست یابند. در تاریخ می­ بینیم که پزشک صلاح الدین ایوبی به عنوان یک شیعه ­کش خون­ریز، یک یهودی است و در ایران معاصر عباس­ میرزا پسر لایق فتحعلی شاه در حالی از دنیا رفت که پزشک او یک یهودی بود. به نظر می­ رسد اگر عباس­ میرزا پس از فتحعلی شاه بر کرسی شاه قاجار می­ نشست تاریخ ایران تغییر می ­کرد. به طور کلی هند و استعمارگری انگلیس در هند کلید فهم بسیاری از مسائل در زمان ماست و از جمله ایران و زبان فارسی.

حضور انگلیسی­ ها در منطقه در قالب کمپانی هند شرقی و استعمارگری در شبه قاره همراه شد. تقریبا می­ توان همه تحولات منطقه را با نفوذ انگلیسی ­های یهودی و برای حفظ مستعمره هند تحلیل کرد. تحولات ایران را نیز از این رهگذر می­ توان تحلیل کرد. آنها برای حفظ مستعمره هند گروه ­هایی از یهودیان مخفی را تشکیل دادند که پروژه نفوذ در نظام سیاسی اجتماعی کشورهای اطراف را برعهده داشتند تا نظام ­های سیاسی وابسته به خود را روی کار آورند تا بقای آنها را در هند تضمین کند. از این به بعد پروژه نفوذ در ایران را می­توان با عنوان یهودیان مخفی پیگیری کرد.

با سقوط صفویه و دنباله­ های آن یعنی افشاریه و زندیه، قاجاریان روی کار آمدند که نتوانستند عزت و استقلال کشور را در مقابل قدرت ­های بیگانه حفظ کنند. شاید مهم­ترین ضعف آنها در عدم فهم صحیح و فراگیر آنها از تحولات عرصه بین­ الملل و حضور قدرت­های استعمارگر در اطرافشان بود. یکی از خاندان‌های تأثیرگذار در تاریخ معاصر، «خاندان قوام» است. این خاندان یهودی­ تبار از ابتدای قاجار تا انتهای قاجار و حتی در زمان حکومت پهلوی، در تمام دولت‌ها حضور داشته‌ و از همه مهم‌تر اینکه ارتباط تنگاتنگی با انگلیسی‌ها داشته‌اند.

ابراهیم کلانتر فرزند آشر یهودی یکی از نافذترین این شخصیت ­هاست که بر اثر خیانت او زندیه سقوط کرد و قاجاریه به قدرت رسید. این خوش خدمتی سبب شد او از شاه قاجار لقب خان را بگیرد و به صدر اعظمی قاجار دست یابد؛ منصبی که تا سال1215 قمری یعنی سه سال اول حکومت فتحعلی شاه قاجار نیز ادامه پیدا کرد. ابراهیم خان از موقعیت خود سوء استفاده کرد و بسیاری از بستگان خود را به قدرت رساند. این کار خشم فتحعلی شاه را برانگیخت در نتیجه او همه خانواده­اش را کشت به جز میرزاابوالحسن‌شیرازی، داماد و خواهرزاده ابراهیم خان؛ کسی که بعدها به عنوان اولین سفیر فوق العاده ایران در انگلستان، به لندن رفت و لقب ایلچی(یعنی سفیر) گرفت و با ورود به تشکیلات فراماسونری، اولین فراماسون ایرانی شد.

از شاه­کارهای دیگر او این است که بعد از عزیمت به ایران از سوی فتحعلی شاه که حالا به او لقب «خان» هم داده بود، در مقام مشاور و بعدها وزیر امور خارجه شد و در زمان همین شخص بود که در جریان جنگ‌های ایران و روس، با عقد قراردادهای گلستان و ترکمنچای بخش‌های وسیعی از شمال ایران جدا و تقدیم روس‌ها شد. البته نفوذ انگلیسی ­های یهودی در ایران در زمان ابراهیم خان کلانتر سبب شد ایران به افغانستان لشگرکشی کند و مانع از اتحاد شیعیان هند و افغانستان برای مقابله با انگلستان شود. به این ترتیب تحولات ایران و هند در موضوع نفوذ و استعمار و نقش یهود آغاز می­ شود.

*در دوران معاصر و پس از انقلاب بحث نفوذ را چگونه تحلیل می­ کنید. این نفوذ در چه عرصه­ هایی قابل ترسیم است؟

پیروزی انقلاب اسلامی ایران همه برنامه­ های غرب به سرکردگی آمریکا را به هم ریخت. انقلاب اسلامی ایران در شرایطی به رهبری مرجع عالی رتبه دینی و در بستر گفتمان غربی به پیروزی رسید که اساسا در غرب دین از عرصه اجتماعی به حیات خلوت زندگی فردی پرتاب شده بود. در این شرایط حتی انقلاب اسلامی نظریات انقلاب و نظریات بین­ الملل را تغییر داد تا آنها به متغیر دین در عرصه اجتماع توجه بیشتری معطوف دارند.

گذشته از این، انقلاب اسلامی ایران، نظامی را روی کار آورد که هیچ گرایشی به غرب نداشت؛ چراکه شعار انقلاب نه شرقی نه غربی بود و کمتر از یکسال پس از انقلاب، سفارت آمریکا در تهران با عنوان تسخیر لانه جاسوسی سقوط کرد و انقلاب دوم نام گرفت.

طبیعی است که دشمنان انقلاب برای ضربه زدن به این انقلاب که منافع آنها را در منطقه و حتی کل جهان به خطر انداخته است از هر حربه ­ای استفاده می­ کنند تا انقلاب را متوقف کنند و شکست دهند. از همان ابتدا آنها به همه ابزارها و روش ­ها متمسک شدند. البته طبیعی است که روش ­های براندازی سخت بیشتر و زودتر مدنظر قرار می­ گیرد؛ روش­ هایی مانند ترور، تحریم ­ها اقتصادی و سیاسی، جنگ و تقویت گروه ­های برانداز و ایجاد و حمایت از گروه­ های اپوزیسیون.

از همان ابتدا بحث نفوذ به عنوان یک روش با رویکرد امنیتی اطلاعاتی مد نظر دشمنان انقلاب بود به خصوص که برخی از جاماندگان رژیم سابق در ایران بودند که مخالف انقلاب بودند و به عنوان نفوذی دشمنان انقلاب مورد توجه قرار گرفتند. پس از عبور انقلاب از دوران گذار و تثبیت آن به ویژه پس از دوران جنگ تحمیلی به عنوان اصلی­ ترین حربه دشمن برای از پا در آوردن انقلاب،‌ روش­ های نرم براندازی و نفوذ، در اولویت برنامه ­های دشمن قرار گرفت.

شاید اولین سکانس این برنامه تهاجم فرهنگی بود که مقام معظم رهبری با تعبیر ناتوی فرهنگی از آن یاد کردند که دشمن عرصه نظامی مقابله با نظام اسلامی را به عرصه فرهنگی تغییر داده بود؛ یعنی دشمن و دشمنیهایش به قوت خود باقی است فقط ابزار و عرصه تغییر کرده است. هدف اصلی آنها در همه این موارد از بین بردن فرهنگ انقلاب و بازگرداندن ایران به شرایط قبل از انقلاب و استیلای شبه مدرن غرب‌زدگی بود.

نفوذ و جریان‌سازی در برخی از تاثیرگذارترین حوزه‌ها از جمله فرهنگ و آموزش عالی با هدف ترویج جهان‌بینی برآمده از دیدگاه سکولار در راستای ایجاد طیف روشنفکران معاند یکی از مهمترین اهداف و برنامه های دشمن بود.

اولین روش آنان که بهترین گزینه در آن دوران به شمار می‌آمد استفاده از یک جریان لیبرال فعال در کشور بود. نهضت آزادی و جریان بنی‌صدر،  تحت پوشش جهان‌بینی نئولیبرال در دهه 60 در این راستا قابل تحلیل است. نفوذ و جریان‌سازی در برخی از تاثیرگذارترین حوزه‌ها از جمله فرهنگ و آموزش عالی با هدف ترویج جهان‌بینی برآمده از دیدگاه سکولار در راستای ایجاد طیف روشنفکران معاند یکی از مهمترین اهداف و برنامه های آنها بود.

این روند نفوذ با حضور عناصر معلوم‌الحال در نشریات و عرصه نظریه‌پردازی شروع شد و تا آنجا پیش رفت که  ماجرای 18 تیر را ایجاد کرد.

فتنه 88 قویترین بروز جریان نفوذ بود. مهمترین هدف این جریان تغییر روابط قدرت در نظام سیاسی ایران انقلابی با تمرکز بر تضعیف ولایت فقیه به عنوان مهمترین رکن انقلاب بود. زهر فتنه 88 با پادزهر حماسه 9 دی به خوبی درمان شد و قوت و قدرت انقلاب را در قالب پایگاه مردمیاش به رخ همه دشمنان کشید.

پس از فتنه 88، دشمن مسیر جدیدی از نفوذ را در دستور کار قرار داد. بر این اساس دشمنان انقلاب جریان استحاله فرهنگی مسئولین و به تبع آن، استحاله فکری و فرهنگی مردم را در دستور کار قرار دادند. زمینه این استحاله نیز تشکیکاتی نظیر فشار اقتصادی دشمن به بهانه انقلابی‌گری بود. در این پروژه انقلبیگری به آرمانگرایی تعبیر شد که مانع رفاه جامعه است؛ رفاهی که در تعامل با غرب جستجو میشد.

به این ترتیب با روی کار آمدن نوعی جریان غربگرای نئولیبرال که تقید هرچند ظاهری به شرع مقدس داشت، پروژه نفوذ، سبک زندگی انقلابی اسلامی را هدف قرار داد. مجریان این پروژه در کشور روشنفکران معاندی هستند که عرصه فرهنگ و رسانه و مطبوعات را هدف قرار گرفتهاند. راه مقابله با این نفوذ گسترش آگاهیهای عمومی و ارتقای بصیرت فرهنگی و سیاسی توسط نیروهای انقلاب است.

در اینجا تقسیم بندی جدیدی در جریانات کشور ایجاد میشود: غربگرا و ضدغرب. ظاهرا در این شرایط انقلابیگری نیز در همین فضا تحلیل میشود. انقلابیون کسانی هستند که غربگرا نیستند.

*از اینکه به صورت مختصر و مفید جریان نفوذ پس از انقلاب را بیان کردید، ممنونم. اجازه بدهید به بخش اصلی بحثمان که در مورد نفوذ علمی است بازگردیم. ابتدا در مورد مفهوم و ابزار نفوذ علمی مطالبی را بیان بفرمایید. اساسا نفوذ علمی چگونه صورت میگیرد و چرا نفوذ علمی مهم است؟

چنانکه نفوذ سیاسی، حاکمان و سیاستمداران را مد نظر دارد تا بر نهادهای تصمیم ساز مدیریتی کشور اثر بگذارد،‌ نفوذ علمی نخبگان علمی را هدف قرار داده است. این افراد آیندهسازان کشور هستند و جهتگیری فکری آنها در آینده فرهنگی-اجتماعی کشور بسیار موثر است. به عبارت دیگر برای تغییر و انحراف فرهنگی یک کشور لازم نیست حتما همه اقشار جامعه تحت تاثیر قرار گیرند بلکه اگر نخبگان علمی و فرهنگی آن کشور به انحراف کشیده شوند، آن جامعه به صورت خودکار به سمتی که دشمن میخواهد پیش میرود. در واقع نفوذ علمی انحراف و تغییر بی سرو صدا و بدون ایجاد حساسیت و بدون هزینه در یک کشور است و از این جهت بسیار مهم و خطرناک است.

متاسفانه برجام محملی برای افزایش رفت و آمدهای غربیان به کشورمان شده است و از این جهت باید نسبت به نفوذ به مراکز علمی توجه کرد. مسئولین و سیاست گذاران باید بین مفاهیمی مانند تعامل، ‌استقلال و انزوا فرق بگذارند. ممکن است دشمن برای آگاهی از برنامه علمی کشور و یا برای نفوذ در جامعه علمی کشور و تحت تاثیر قرار دادن جامعه علمی کشور، ‌جاسوسان یا انحرافگری نخبگان را طراحی کنند.
سند ملی آموزش 2030 در حالی در تاریخ 20 آذرماه سال جاری با حضور وزرای آموزش و پرورش و علوم در مراسمی رونمایی شد که تنها پیش‌نویس محتوای آن منتشر شد و هنوز ابهامات و سؤالات متعددی وجود دارد که به آن جواب داده نشده است.

این سند وضعیت حوزه آموزش در ایران بین سال‌های 2016 تا 2030 را ترسیم می‌کند که وضعیت و چگونگی تحصیل و سطح سواد در ایران و دیگر کشورهای عضو این پیمان کجا و چطور باشد

در حالی که به موجب این سند ما باید بسیاری از اطلاعات آموزشی و پژوهشی خود را در اختیار مراکز بینالمللی بگذاریم جای این سوال وجود دارد که ارتباط این سند با برنامه جامعه علمی کشور و همچنین سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش که در سال1390 تصویب شد چه ارتباطی دارد؟ ایا این سند منجر به تغییر در کتابهای درسی و برنامه آموزشی کشور نخواهد شد؟

بر این اساس است که می توان گفت جاسوسان آمریکایی در لباس یونسکو باکلمات فریبنده که «ایران بهترین کشور عضو در منطقه آسیا و اقیانوسیه در هدایت برنامه آموزشی 2030 یونسکو است» مسئولین علمی کشور را فریب میدهند تا ظرفیت عظیم فرهنگی کشور را در اختیار نظام سلطه برای جهانی سازی فرهنگ امریکا قرار دهند. قطعا این موضوع به معنای تعامل علمی و رشد و بالندگی علمی نیست؛ زیرا نظام سلطه و جهانیشدن هدفی جز استعمار و تامین اهداف و منافع خود ندارد. تاریخ گواهی میدهد میراث نظام استعمار غربی در کشورهای اسلامی و ایران جز غارت، جنایت، نفرت، تحقیر و انزجار نبوده است.

*آیا در صدر اسلام نیز با نفوذ علمی مواجه بودهایم تا برخورد پیامبر را در این مورد بررسی کنیم؟ آیا یهود در این مورد عملکرد خاصی دارد؟

رسول الله به طور کلی از تشبه به یهود نهی می فرمود یعنی حتی مسلمانان را نهی می کردند که وضع ظاهرشان را مانند یهود قرار دهند. افزون بر این پیامبر به شدت از مطالعه و مراجعه به کتب یهود نهی می کردند. ایشان حتی در مقابل استنساخ از کتاب های یهود نیز به شدت نهی می فرمودند. ایشان حتی اجازه نمی دادند مسلمانان به تورات مراجعه کنند و یا اینکه مسائل خود را از یهود بپرسند. 

برای فهم این روایات و فضای اجتماعی که این روایات در آن بیان شده است باید به این نکته توجه کرد که در جامعه صدر اسلام یهود دارای یک هیمنه علمی و فرهنگی بود و اعراب به شدت در مقابل آنها از جهت فرهنگی دچار خوباختگی بودند. یهود به دلیل بهرهمندی از تورات و مفاهیم آن و وجود مکتبخانههای آموزشی از یک غنای علمی و فرهنگی نسبت به اعراب بادیه نشین بیسواد برخوردار بود. این هیمنه علمی سبب اقتدار فرهنگی-اجتماعی یهود شده بود و سبب شده بود که برخی از اعراب فرزندان خود را برای آموزش خواندن و نوشتن به مدارس یهود بفرستند.

نباید فراموش کنیم که یهود در شبه جزیره عربستان یک اقلیت بود لذا برای حفظ حریم و هویت فرهنگی و تشخص هویتی خود تلاش میکرد. از این رو در انتقال معارف دینی خود و با تمرکز بر تورات عمل میکرد در حالی که در مقابل، اعراب شبه جزیره به جز شعر و شعرخوانی، بهرهای از علم و فرهنگ نداشت و به شترچرانی و جنگافروزی مشغول بودند.

*پس در جامعه صدر اسلام نیز دشمنی یهود در قالب نفوذ علمی وجود داشته است و پیامبر با ان مقابله کردند. بروزات سیاسی اجتماعی این نفوذ علمی چه بود؟ آیا منجر به انحرافات سیاسی اجتماعی شد؟

به بحث بسیار خوبی اشاره کردید. بحث نفوذ علمی و عواقب آن را به خوبی رصد کردید. در واقع یکی از مهمترین ابعاد نفوذ علمی، تاثیرات سیاسی و فرهنگی-اجتماعی آن است.

محکمترین سند در این مورد قرآن است که در آیه 82 سوره مائده می فرماید یهود دشمن ترین افراد با شما هستند. پس از این وقتی به سیره پیامبر مراجعه کنیم می بینیم ایشان شدیدترین برخوردها را با یهود متخاصم پیمان شکن دارد

اجازه بدهید قبل از پاسخ به این پرسش مهم و راهبردی نکته ای را در دشمن بودن یهود عرض کنم. اولین و محکمترین سند در این مورد قرآن است که در آیه 82 سوره مائده می فرماید یهود دشمن ترین افراد با شما هستند. پس از این وقتی به سیره پیامبر مراجعه کنیم می بینیم ایشان شدیدترین برخوردها را با یهود متخاصم پیمان شکن دارد. جنگ های پیامبر با کفار در جنگ بدر و احد و سپس جنگ احزاب به پایان می رسد. جالب اینجاست که یهود در همه این جنگها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم حضور داشتند و کفار را یاری یا تحریک می کردند.

رسول الله پس از ورود به مدینه با یهودیان مدینه از موضع قدرت مذاکره کرد و با آنها پیمانی منعقد کرد که یهود حق ندارد علیه مسلمانان اقدام کند و یا اینکه با دشمنان مسلمانان همکاری کند ولی هیچ یک از طوایف یهود به پیمان خود پایبند نبود و پیامبر با آنها جنگید. مهمترین این جنگها با فتح قلعه خیبر همراه شد.

اساسا استقرار یهود در مدینه برای ایمان آوردن به اسلام نبود بلکه برای مقابله با آن و جلوگیری از حرکت پیامبر به سوی قدس بود.

بر این اساس یهودیان در زمان پیامبر نتوانستند برنامههای انحرافی خود را اجرا کنند ولی نفوذ فرهنگی سیاسی خود را از طریق مختلف پس از پیامبر اجرا کردند. بخش مهمی از این نفوذ از طریق نفوذ علمی روی داد. بخشی از این نفوذ علمی در قالب مسلمانانی بود که در مراکز یهودی درس خوانده بودند. امروزه نیز این موضوع در قالب بورسیه دانشجویان یا اعزام دانشحویان انجام میشود که با عنوان دیپلماسی آموزشی تحلیل و بررسی میشود. یکی از این افراد زید بن ثابت است. او پس از پیامبر به مناصب مهمی دست یافت.

در جریان سقیفه، بین انصار و مهاجرین نزاع افتاد، یکی گفت خلیفه از ما باشد؛ دیگری گفت از ما باشد، و در حالی که سعد بن عباده با ابوبکر بیعت نکرد و به همین خاطر انصار هم از بیعت او سر پیچی می‌کردند، زید بن ثابت اولین کسی بود که دست ابوبکر را گرفته و بیعت کرد  و به انصار گفت: او صاحب شماست، او خلیفه رسول خداست با او بیعت کنید.  این بیعت باعث شد دیگران نیز با ابوبکر بیعت کنند.
 به نظر می‌رسد، این خدمت زید به تثبیت خلافت خلفا، بی‌پاسخ نمانده و لذا برای او جایگاه بلندی در حکومت خلفاء داده شده است:
در دوران ابوبکر زید کاتب وی بود.

در زمان عمر، زید منصب قضاوت را نیز بر عهده داشت و عمر برای وی حقوق معینی را در نظر گرفته بود. زید چنان نزد عمر مقرب بود که در نامه‌ها نیز نام زید را بر نام خود مقدم می‌کرد و چنین می‌نوشت: «به زید بن ثابت از عمر»  در حالی که این بر خلاف معمول بوده است. هنگامی که عمر به مسافرت میرفت، زید جانشین عمر در مدینه بود  و کمتر سفری بود که عمر از آن برگشته و به زید باغی از نخل به زید نداده باشد.
در زمان عثمان از طرف وی امور بیت‌المال،  کتابت قرآن،  قضاوت  و دیوان  را بر عهده داشت و و در نبود عثمان جانشین وی در مدینه بود.  زید در سال 34 هجری هنگامی که معترضان قصد کشتن عثمان را داشتند به همراه ابو اسید ساعدی و کعب بن مالک و حسان بن ثابت به دفاع از عثمان پرداختند.

زید بن ثابت در میان اصحاب به یهودی بودن متهم بوده که زبان عبری نیز میدانسته است. مهمترین دلیل یهودی بودن زید به آموزش او در مراکز یهود و بهرهمندی او از علومی است که یهودیان از آن مطلع بودند و این در حالی است که یهودیان در جامعهای بسته زندگی میکردند و غریبهها، به ویژه مسلمانان را درون خود راه نمیدادند، پس چگونه ممکن بود کسی که مسلمان بوده، در مکتب یهودیان درس بخواند و با کودکان آنان بازی کند. 
زمانی که به عبداللّه بن مسعود اعتراض میشود که چرا مانند زید قرائت نمیکند، پاسخ میگوید: زمانی که من 70 سوره قرآن را از دهان رسول الله (ص) فرا گرفتم، زید بن ثابت با موهای بافته شده در مکتب‌خانه درس می‌خواند. ابی بن کعب نیز درباره زید می‌گوید: زمانی که من قرآن می‌خواندم، زید کودکی بود که با موهای بافته شده در مکتب با یهودی‌ها بازی می‌کرد.

موهای بافته شده کنایه ای از یهودی بودن است. چنانکه اکنون در میان یهودیان مرسوم است موهای سر را بافته و از دوطرف آویزان می کنند.

میخائیل لکر در رابطه با شخصیت زید بن ثابت و آموزش یافتن وی توسط یهودیان مینویسد «من اطمینان دارم که برای یک دورهای نامشخص زمانی ـ در حدود شش یا هفت سال که این فاصله در حدود سالهای مرگ پدر زید در نبرد بعاث  و هجرت بوده است ـ زید تحت تعلیم یهودیان قرار داشته و احتمالاً همانند یک فرزند یهودی رشد یافته است»   به نظر او اعراب مدینه در مکتب یا مدراس یا ماسکه یهودیان به تحصیل می پرداختند و از آنجا که باسوادان یهود باید از روی عهد عتیق، به آنها عربی میآموختند، تلاش میکردند تا دانشآموزان را به دین خود برگردانند که به نظر می رسد مورد زید بن ثابت یکی از این موارد بوده است.  

این فرایند چقدر شبیه فرایندی است که امروزه با عنوان دیپلماسی عمومی از آن یاد میشود. بخشی از دیپلماسی عمومی این است که کشورهای غربی به هدف تاثیر بر جریان نخبگان یک کشور، با اعطای بورسهای تحصیلی آنها را به کشورشان میآورند و تحت نظام آموزشی خودشان تربیت میکنند. طبیعی است یا این افراد در کشورهای غربی باقی میماند و یا اینکه به کشورشان بازمیگردند. در هر صورت آنها تربیت شده کشورهای غربی و در فضا و فرهنگ و نظام ارزشی آنها رشد کرده و به نوعی نیرو و مبلغ و مجری برنامههای کشورهای غربی و نظام سلطه هستند. جالب است در طول دوران تحریم ایران توسط آمریکا،‌ ایران از این جهت تحریم نبود و دانشجویان ایرانی میتوانستند در آمریکا تحصیل کنند.

امروزه در کشورهای شرقی و اسلامی ما با یک پدیدهای به عنوان نخبگان و سیاستمداران غربگرا مواجهیم و وقتی میبینیم بسیاری از کسانی که در کشورهای اسلامی در پست های اجرایی و مدیریتی و سیاستگذاری قرار دارند، تحصیلکرده غرب هستند، به اهمیت و تاثیر این موضوع پی میبریم.

به نظر من این یکی از مهمترین راههای نفوذ است که با عنوان نفوذ علمی میتوان از آن یاد کرد؛ نفوذی که به عرصه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیز کشیده میشود و نوعی استعمار فرا مدرن است.

*آیا به جز این مورد مورد دیگری از این نوع نفوذ را در صدر اسلام سراغ دارید؟ برخورد پیامبر و اهل بیت علیهم السلام با این موارد چگونه بود؟

یهودیان دیگری مانند زید بن ثابت داریم با عنوان و تابلوی عالم و علم پس از پیامبر در بدنه سیاسی اجتماعی نظام اسلامی نفوذ کردند و در صدد اشاعه عقاید انحرافی یهود برآمدند به طوری که امروزه با عنوان مهمی به نام اسرائیلیات مواجهیم که به عنوان گزاره های انحرافی در حدیث تبیین می شود

یهودیان دیگری مانند زید بن ثابت داریم که با عنوان و تابلوی عالم و علم پس از پیامبر در بدنه سیاسی اجتماعی نظام اسلامی نفوذ کردند و در صدد اشاعه عقاید انحرافی یهود برآمدند به طوری که امروزه با عنوان مهمی به نام اسرائیلیات مواجهیم که به عنوان گزاره های غلط و انحرافی در حدیث و تفسیر تبیین می شود. مهمترین این یهودیان نفوذی که نفوذ علمی را ابزار انحرافگری فرهنگی و سیاسی در جامعه اسلامی قرار دادند عبارتند از کعب الاحبار، ابوهریره و عبدالله بن سلام.

جالب است بدانیم هیچ یک از این افراد با امام علی علیه السلام بیعت نکردند و پس از قتل عثمان مدینه را ترک کردند و نزد معاویه و به شام رفتند. در روایات نیز این افراد همواره رد شده و مورد انتقاد شدید قرار گرفته اند. امام علی علیه السلام ویاران خاص ایشان نیز در دوران خلفا با این افراد مقابله کردند و به رسواسازی آنها میپرداختند ولی آنها از حمایت نظام سیاسی حاکم برخوردار بودند.

رسول الله هیچ گاه به این افراد میدان و مجال نداد و صریحا آنها را از صحنه خارج کرد. البته برخی از آنها پس از پیامبر ایمان آوردند. اما نظام سیاسی اجتماعی پس از پیامبر این رویه را ادامه نداد و زمینه بروز و فعالیت آنها را فراهم کرد.

 

 

منبع: مهر



لیست کل یادداشت های این وبلاگ