سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برادری را نزد جفاکاران مجوی . آن را نزد پایبندان [آزرم] و وفاداران بجوی . [امام علی علیه السلام]
 
جمعه 96 مرداد 13 , ساعت 6:6 عصر

 

صهیونیسم و تفاوت آن با یهود

مقدمه  

در بررسی­های کلّی استنتاج می­شود که مقول? صهیونیسم با یهود، تفاوت­های بسیاری دارد به طوری که امروزه طرف­داران واقعی دین یهود، از مخالفین جدّی صهیونیسم هستند و هرگز با اهداف غیرانسانی طرف­داران صهیونیسم موافق نیستند و در محافل مختلف جهانی، اعتراضات شدید خویش را نسبت به سیاست­های ددمنشان? صهیونیست­ها ابراز داشته­اند. بنابراین ضروری به نظر می­رسد که بررسی­هایی نسبت به دیدگاه­های آن­ها داشته باشیم.

ابتدا لازم است به معانى لغوى و اصطلاحى دو کلم? «یهود» و «صهیونیسم» بپردازیم و سپس فرق موجود بین این دو را تبیین نماییم.

1. معناى لغوى «یهود»: «هود» از لغت عبرى گرفته شده و به معناى حمد و شکر و مجد است و «یهودا» نام فرزند چهارم حضرت یعقوب(ع) از همسرش به نام «لینه» است و به نظر مى­رسد که کلم? «یهود» نیز از همین اسم برگفته شده باشد. لغویان «یهود» را واژه­ اى بیگانه دانسته­ اند، امّا یقین نداشتند که «عبرى» است یا «فارسى».

2. معناى اصطلاحى «یهود»: یهود در اصطلاح، به کسانى گفته مى­شود که پیروان دین حضرت موسى(ع) هستند و کتاب تورات را کتاب آسمانى مى­دانند و از شریعت ایشان تبعیت مى­ نمایند و با آمدن اسلام، آن را نپذیرفتند. و بر دین خود پاى­بند هستند.

البتّه "آرتور جفرى" بر این عقیده است که واژ? یهودى در شعر کهن عربى به کار رفته است؛ بنابراین اعراب پیش از روزگار حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) به خوبى با آن آشنایى داشتند. "هورو ویتس" مى­ گوید: «در قرآن، یهودیان روزگار حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) و یهودیان عهد قدیم به نام «بنى ­اسرائیل» خوانده شده ­اند».

3. معناى لغوى و اصطلاحى «صهیون، صهیونى و صهیونیسم»: صهیون بر اورشلیم یا کوهى در نزدیکى اورشلیم اطلاق مى­شود. در کتاب مقدّس، واژ? صهیون، نام تپه­اى است واقع در جنوب شرقى اورشلیم که دامنه­اش بخشى از اورشلیم را نیز تشکیل داده و قلعه­اى به نام «یبوسیان» در آن وجود داشته است که داود پیامبر(ع)، در آن جا براى «تابوت عهد» قصرى بنا کرد.

صهیونى: منسوب به صهیون، لقب کسانى است که قبل از تشکیل حکومت اسرائیل، از تأسیس آن جانب­دارى مى­کردند.

صهیونیسم: «مرام و مسلک حزب بین­المللى یهود و مسلک گروهى است که طرف­دار سلطه و نفوذ یهودیان بر اقوام و ملل دیگرند». هم­چنین نهضتى را گویند که از اواخر قرن نوزدهم به منظور ایجاد یک میهن یهودى در فلسطین به وجود آمد. صهیونیسم در اصطلاح به جنبش و نهضتى اطلاق مى­شود که از آرمان مسیحیان طایف? بنى­اسرائیل براى رسیدن به ارض موعود و تشکیل دولت و ملّتى واحد، مایه گرفته است. چنان که اشاره شد، یهودیت آیینى است رسمى و آسمانى که قائل به نبوت حضرت موسى(ع) و قبول تورات به عنوان کتاب آسمانى هستند. پیروان این دین به یقین مى­دانستند که آن، تا آمدن پیامبر بعدى رسمیت دارد.

در هر صورت، پیروان دین یهود به اصول و مقرراتى که در تورات بیان شده بود، پاى­بند بودند و سعى داشتند به آن عمل نمایند؛ هر چند انحرافات سیاسى در طول تاریخ در این دین آسمانى به وجود آمد و برخى از فرصت­ طلبان براى بهره ­بردارى شخصى و دنیوى از آن، تحریفاتى در آن به وجود آوردند، ولى باز کسانى هستند که با بسیارى از این تحریفات مخالف­ اند و جویاى حقیقت­ اند.

پروفسور "روژه گارودى" فیلسوف و اسلام­ شناس فرانسوى با بررسى فرقه­ هاى یهودیت در اعصار مختلف، به مراسمات، آیین­ها و برنامه­ هاى معنوى آن­ها اشاره مى­کند و دربار? آن­ها در قرن شانزدهم چنین مى­نویسد: «آخرین نسل پرهیزگاران یهودى که در قرن شانزدهم در لهستان به دنیا آمد و افکارش با بینش عرفانى آلمانى و از جمله "اکهارت" نزدیک بود، در قرن نوزدهم نیز با انتشار «نامه­ هایى به پرهیزگاران دربار? خلسه» و با زنده نمودن تابش جرق? حضور خداوند در وجود هر کسى که از آن برخوردار است، بار دیگر شکوفا مى­ شود».[1]

هم­چنین مى­ نویسد: «در برابر سنّت کهن یهودیت، صهیونیسم سیاسى نوعى فساد و تباهى ملّى­ گرایانه و استعمارگرانه به شمار مى­رود که مسیرش نه از یهودیت که از ملّى­ گرایى و استعمارگرایى اروپاى قرن نوزدهم نشأت مى­گیرد. صهیونیسم، نوعى مطالع? دست­چین و انتخابى و مشخّص از تورات را که مبتنى بر انحراف واقعى از برنام? خداوند است، مورد استفاده قرار مى­دهد و آن را به عنوان پوشش و پرده­ اى براى پنهان نمودن مقاصد سیاسى­اش به کار مى­برد.»[2]  

بنابراین، صهیونیسم از مسیر اصلى یهودیت بسیار منحرف شده و به عنوان یک نهضت سیاسى مطرح گردیده است و پاى­بند برنامه­ هاى مذهبى یهود نیست. چنان که بنیان­گذار صهیونیسم، "تئودور هرتزل" نیز به بسیارى از مسائل مذهبى یهود توجّه نداشت.

یهودیان در تجاوز به فلسطین و اشغال آن و آواره نمودن مردم این سرزمین، با صهیونیست­ها در تقابل و تضاد بودند؛ چنان که در جلسات محرمان? وعده­ نام? «بالفور» ـ که پس از سه سال مناقشه و مبارزه بین صهیونیست­ها و یهودى­ها منتشر شده ـ "وایزمن" و "سوکولوف" از جنبش صهیونیستى، "لوید جورج" و "بالفور" وزیر امور خارجه و "مونتاگیو" وزیر کشور انگلستان، "کلود مونتفیورى" از یهودیان انگلستان شرکت داشتند.

مونتاگیو در یادداشت اعتراض ­آمیزى به دولت انگلستان مى­نویسد: «که طبق این اصل، مسلمانان و مسیحیان باید جاى خود را به یهودیان بدهند». "مالیسیون" استاد حقوق از آمریکا دربار? اختلاف نظر صهیونیست­ها و یهودى­ها مى­نویسد: «در وهل? نخست دربار? انگیز? اساسى صهیونیست­ها، در شک و تردید بودند؛ اما پس از مطالع? پیش­نویس­هاى پیشنهادى آن­ها، دریافتند که این پیشنهادها مخالف دین یهوداند».[3]

جنبش صهیونیسم در مقابل فشارهاى یهودیان انگلیسى، به ناچار تضمین­ هایى بر رعایت حقوق حقّ? ساکنین اصلى فلسطین داد؛ امّا براى پیش­برد مقاصد استعمارى خود به یک صهیونیست آمریکایى به نام "براندیس" متوسل شده تا بدین­وسیله رئیس جمهور آمریکا "ویلسون" را متقاعد کند که انگلستان را زیر فشار قرار دهد تا پیشنهاد صهیونیست­ها را قبول نماید.

بنابراین، مبارز? یهودیان با صهیونیست­ها بیان­گر ارتباط حیاتى صهیونیسم با استعمار انگلیس و دشمنى با یهود است.

در افسانه­هاى صهیونیستى کوشش مى­شود که حتّى فعالیّت­هاى منفى "هرتزل" پدر روحانى صهیونیسم و از تبلیغ کنندگان فعال ادغام جامع? یهودى در جوامع اروپایى را به نفع صهیونیسم تمام کند؛ اگر چه ادّعا شده که هرتزل در نهایت و پس از قضیّ? «دریفوس» در فرانسه دریافت که ادغام یهودیان در جوامع دیگر امرى محال است.

بنابر نظر طراحان جنبش صهیونیستى، اصول فکرى این جنبش در این خلاصه مى­شود که یهودیان متشتت در جهان یک امّت را تشکیل دهند که البتّه در این مورد هم اختلاف نظر دارند. به برخى مى­ گویند: «یهودیت یک دین است نه بیش­تر و نه کم­تر»؛ چنان که "هیرنى ادلر" خاخام بزرگ انگلستان مى­گوید: «یهودیت یک دین است که هیچ­گونه محتواى سیاسى ندارد»؛ در مقابل، برخى دیگر عقیده دارند که یهودیت، قومى متمایز است. هرتزل مى­گوید: «ما ملّت واحدى را تشکیل مى­دهیم».

در نگرش کلّى مى­بینیم در مقابل سیاست­هاى یادشده براى تشکیل دولت یهودى در کشورى مستقل و منطق? استثنایى فلسطین، این خود یهودى­ها هستند که با این طرح استعمارى مخالف بوده­اند، تا این که با ابتکار تئورى جدید، برخى مشکلات صهیونیستى برطرف شد.

"ارنست رنان" تئورى جدید را چنین بیان کرده است: «امّت به معناى یک روح و بیدارى معنوى است. شرایط امّت مى­تواند در افتخار مشترک به گذشته، از اراد? مشترک در حال حاضر و میل به تحقق پیش­رفت­ هاى بزرگ در آینده خلاصه شود.»[4]  

"مارتین بابر" با افشا نمودن ریش? عمیق این فساد صهیونیسم سیاسى ـ که از یهودیت به وجود نیامده، بلکه ملّیت­گرایى اروپایى قرن نوزدهم، آن را باعث گشته است ـ چنین مى­نویسد: «مذهب یهود از اصل خود جدا گشته و این امر، نوعى بیمارى است که علامت آن، پیدایش ملّیت­گرایى یهود در اواسط قرن نوزدهم بود... این شکل تاز? دلبستگى به زمین، نوعى سرپوش است که تمام آن­چه را که یهودیت ملّى جدید غرب به عاریت گرفته است، در خود پنهان مى­دارد... اندیش? «برگزیدگى» اسرائیل در تمام این جریان چه نقشى دارد؟ «برگزیدگى» نه یک احساس برترى، که یک مفهوم مقّدر است. این احساس از مقایسه با دیگران به وجود نمى­آید، بلکه از یک استعداد و مسئولیت در راه انجام وظیفه­اى که دائماً پیغمبران آن را متذکر شده­ اند، نشأت مى­گیرد. اگر به خود مى­بالید که به جاى اطاعت از خداوند، از نوعى برگزیدگى برخوردارید، این خیانت در انجام وظیفه است».[5]

"مارتین بابر" با یادآورى «این بحران ملیّت گرایى» صهیونیسم سیاسى که نوعى فساد و تباهى در معنویت به شمار مى­رود، چنین نتیجه مى­گیرد: «ما امیدواریم که ملّت یهودى را از ارتکاب این اشتباه در زمین? تبدیل یک ملّت به یک بت بر خطر داریم، ولى در این راه ناکام مانده­ ایم».

با بررسى­هاى انجام شده، کاملاً روشن مى شود که صهیونیسم از یهود و یهودیت فاصل? زیادى گرفته است. در واقع، صهیونیسم به جاى این که برنامه­ هایش را بر اساس معتقدات مذهبى یهود، ترسیم کند، بر اساس عقید? مؤسسین صهیونیسم، چون "تئودور هرتزل" که اعتقاد چندانى به مذهب یهود و اجراى مراسمات آن ندارند، برنامه­ ریزى کرده است و در یک جمله مى­توان گفت که در مسائل سیاسى به نازیسم نزدیک­تر از مذهب یهود است.

 

منابع: 

1ـ گارودی. روژه، پروندة اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمة نسرین حکمی، ج2، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369ش.

2ـ درجزی. فریبرز، یهودیت و صهیونیت، ص9.

3ـ جدیدبناب. علی، عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام، قم: انتشارات مؤسس? آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1382.

 

پی­نوشت 

 


1. گارودی. روژه، ماجرای صهیونیسم سیاسی، ص25.

 2. همان.

3. درجزی. فریبرز، یهودیت و صهیونیت، ص9.

 4. همان.

 5. گارودی. روژه، ماجرای صهیونیسم سیاسی، صص31 و 32.

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ