سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه برادرش را در کاری ناپسند ببیند و بتواند او را از آن بازدارد و این کار را نکند، به او خیانت کرده است . [امام صادق علیه السلام]
 
پنج شنبه 96 مرداد 5 , ساعت 11:7 عصر

آشنایی با آیین یهودیت

منبع : آشنایی با ادیان بزرگ , توفیقی، حسین

1- عبرانیان

یهودیان مانند اعراب و آشوریان ، از نژاد سامی هستند. زبان ، ادبیات ، فرهنگ ، آداب ، رسوم و اعتقادات این اقوام چنان به یکدیگر نزدیک است که دانشمندان معتقد شده اند اصل آنها به یک جا می رسد و برای بررسی و تحقیق در زمینه فرهنگ سایر اقوام سامی انداخت . مثلا اگر به بررسی ادبیات عرب مشغول باشیم ، با مطالعه و تحقیق در زبانهای عبری ، سریانی و حبشی در کار خود موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.
از سابقه تاریخی قوم عبرانی اطلاع دقیقی در دست نیست . برخی دانشمندان معتقدند که نام ((عبرانی )) را که کنعانیان پس از ورود حضرت ابراهیم (ع ) به سرزمین کنعان به او داده اند و وی را عبرانی خوانده اند که بعدها جزو القاب او شد و لقب مذکور در خاندان وی باقی ماند؛ زیرا عبرانی از ماده ((ع ب ر)) به معنا گذر کردن از نهر می آید، به اعتبار این که حضرت ابراهیم (ع ) از ورود فرات عبور کرد و وارد کنعان شد.
برخی نیز معتقدند که عبرانی منسوب به عابر نیای حضرت ابراهیم (ع ) است . همچنین کسانی با توجه به نام آزر پدر (یا عموی ) آن حضرت ، گفته اند اصل خاندان وی آریایی است . اما دانشمندان این نظریه را تاءیید نمی کنند؛ زیرا از معنای لغوی واژه آزر در قرآن کریم و متون اسلامی اطلاع درستی نداریم . نام پدر ابراهیم (ع ) در تورات تارح است .

2- حضرت ابراهیم (ع )

عظمت حضرت ابراهیم خلیل (ع ) به حدی است که وی همواره موجب نزاع یهودی و مسیحیت و اسلام بوده است و هر یک ، آن حضرت را از خود می داند. از این رو، خدای متعال فرموده است : ((ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین )) (آل عمران : 67). وی حتی میان مشرکان مکانی بلند داشت و آثار وی در مکه مکرمه مورد زیارت و تقدیس آنان قرار می گرفت .
نسب حضرت ابراهیم (ع ) تا حضرت آدم (ع ) در تورات آمده است . نسب نامه های تورات به کتب اسلامی نیز راه یافته و بدون دقت در اصل و منشاء آن پذیرفته شده است .
به عقیده اهل کتاب (در نتیجه جمع بندی حوادث کتاب مقدس ) حضرت ابراهیم (ع ) حدود 2000 سال قبل از میلاد، یعنی حدود 4000 سال پیش در شهر اور به دنیا آمد و به گفته تورات در آغاز ابرام (یعنی پدر بلند مرتبه ) نامیده می شد. خدای متعال نام وی را در سن نود و نه سالگی به ابراهیم (یعنی پدر اقوام ) تبدیل کرد. شهر اور نزدیک یک قرن پیش در عراق در ساحل فرات از زیر خاک بیرون آمد و آثار باستانی بسیاری در آنجا یافت شد.
به گفته تورات پدر حضرت ابراهیم (ع ) که تارح نامیده می شد، پسر خود ابراهیم (ع ) و همسر وی ساره و نوه خویش حضرت لوط (ع ) را برداشت و به سرزمین کنعان در غرب فلسطین عزیمت کرد. آنان در بین راه از ادامه سفر منصرف شدند و در شهر حران سکونت گزیدند. این شهر در جنوب ترکیه فعلی و در مرز سوریه قرار دارد.
پدر حضرت ابراهیم (ع ) در تورات تارح خوانده می شود، ولی قرآن مجید وی را آزر بت پرستی معرفی کرده است (انعام : 74). پدر حضرت ابراهیم (ع ) در سلسله اجداد حضرت رسول اکرم (ص ) قرار می گیرد. علمای شیعه معتقدند همه پدران آن حضرت تا حضرت آدم (ع ) یکتا پرست بوده اند، و به همین دلیل گفته اند آزر عموی آن حضرت بوده و استعمال ((اب )) به جای ((عم )) در زبان عربی صحیح است ، از آن جمله در قرآن کریم (بقره : 133) چنین چیزی دیده می شود.
تورات می گوید حضرت ابراهیم (ع ) در 75 سالگی به امر خدا از شهر حران عازم کنعان شد. وی همسر خود ساره و برادر زاده اش حضرت لوط (ع ) و چند نفر از مردم حران را برداشت و همگی به کنعان رفتند و در آنجا روی کوهی در شرق بیت ایل خیمه زدند. حضرت ابراهیم (ع ) پس از چندی در حبرون (الخلیل ) ساکن شد و تا آخر عمر در آنجا بود و اکنون مقبره خانوادگی وی در آن مکان است . حضرت لوط (ع ) به شهر سدوم و شهرهای مجاور آن رفت . مردم آن شهرها به سبب نافرمانی و بی اعتنایی به پیام وی به امر خداوند نابود شدند. این حادثه در قرآن مجید نیز آمده است .
دو موضوع بسیار مهم در تاریخ حضرت ابراهیم (ع ) وجود دارد که در تورات کنونی اشاره ای به آنها نشده است : یکی جریان بت شکنی و به آتش افکندن وی و دیگری داستان بنای کعبه .
قرآن مجید (در سوره های انبیا و صافات ) داستان بت شکنی و به آتش افکندن او را آورده است .
همچنین قرآن کریم از بنای کعبه به دست آن حضرت و به کمک حضرت اسماعیل (ع ) سخن می گوید (بقره : 127). از آنجا که این فرزند در پیری به او عطا شد (ابراهیم : 39)، بنای کعبه در اواخر عمر شریف وی صورت گرفته باشد.
تورات داستان ذبح فرزند را می آورد و می گوید حضرت ابراهیم (ع ) ماءموریت یافت حضرت اسحاق (ع ) را قربانی کند، ولی این مساءله را با وی در میان نگذاشت و به او گفت : ((می خواهم گوسفندی قربانی کنم و آن گوسفند را خداوند برایم خواهد فرستاد.))... اما در قرآن مجید آمده است : ((فلما بلغ معه السعی قال یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری قال یا ابت افعل ما تؤ مر ستجدنی ان شاء الله من الصابرین )) (صافات : 102). همان طور که می دانیم فرزند از مرگ نجات یافت و خداوند قوچی را فدیه او قرار داد...

3-اسماعیل (ع ) و اسحاق (ع )

درباره حضرت ابراهیم (ع ) در تورات می خوانیم :
(1) بعد از این وقایع ، کلام خداوند در رؤ یا به ابرام رسیده ، گفت : ((ای ابرام مترس من سپر تو هستم و اجر بسیار عظیم تو.)) (2) ابرام گفت : ((ای خداوند یهوه مرا چه خواهی داد و من بی اولاد می روم و مختار خانه ام این العاذار دمشقی است .)) (3) و ابرام گفت : ((اینک مرا نسلی ندادی و خانه زاده ام وارث من است .)) (4) در ساعت کلام خداوند به وی رسیده ، گفت : ((این وارث تو نخواهم بود بلکه کسی که از صلب تو درآید وارث تو خواهد بود.)) (5) و او را بیرون آورده ، گفت : ((اکنون به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار هر گاه آنها را توانی شمرد.)) پس به وی گفت : ((ذریت تو چنین خواهد بود.))... (18) در آن روز خداوند به ابرام عمهد بست و گفت : ((این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم یعنی نهر فرات به نسل تو بخشیده ام .)) (پیدایش 15: 1 - 18).
سپس تورات عهد یاد شده را به حضرت اسحاق (ع )، نیای بنی اسرائیل اختصاص می دهد و در همان سفر پیدایش می گوید:
(18) و ابراهیم به خدا گفت : ((کاش که اسماعیل در حضور تو زیست کند.)) (19) خدا گفت : ((به تحقیق زوجه ات ساره برای تو پسری خواهد زایید و او را اسحاق نام بنه و عهد خود را با وی استوار خواهم داشت تا با ذریت او بعد از عهد ابدی باشد (20) و اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم . دوازده رییس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم (21) لیکن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت که ساره او را بدین وقت در سال آینده برای تو خواهد زایید.)) (پیدایش 17: 18-21).
به گفته تورات ، خداوند بارها به حضرت ابراهیم (ع ) وعده نسل فراوان داده بود. کنیز آن حضرت به نام هاجر پسری را به دنیا آورد که اسماعیل (یعنی خدا می شنود) نامیده شد. پس از چهارده سال ساره فرزندی به دنیا آورد که او را اسحاق (یعنی می خندد) نامیدند.
کتاب تورات در این قسمت به کوتاهی سخن می گوید و فقط اشاره ای می کند که حضرت اسماعیل (ع ) در فاران ساکن شد و مادرش برای او زنی از مصر گرفت . سایر مسائل مربوط به وی در تورات به فراموشی سپرده شده است و حتی یک جمله درباره بنای کعبه در این کتاب دیده نمی شود. پیدا شدن آب برای اسماعیل (ع ) نیز که طبق احادیث اسلامی در مکه بوده و اکنون هم به نام زمزم باقی است ، به گفته تورات در مکانی به نام بئرشبع بوده است !
از نظر تورات ، حضرت اسحاق (ع ) جانشین حضرت ابراهیم خلیل (ع ) گردید و دو فرزند تواءم برای او به دنیا آمد. آنکه نخست دیده به جهان گشود، عیسو نامیده شد. این کلمه در لغت به معنای پرمو است . به گفته تورات این کودک در هنگام تولد موهای بسیاری بر تن داشت . تواءم دیگر یعقوب (یعنی تعقیب می کند) خوانده شد؛ زیرا هنگام تولد، کودک قبلی را تعقیب کرد و پس از او به دنیا آمد.

4- اسرائیل

حضرت یعقوب (ع ) دوازده پسر داشت و به اسرائیل ملقب بود. اهل کتاب این اسم مرکب را چنین معنا می کنند: کسی که بر خدا مظفر شد، ولی اصل معنای آن در عبری چنین است : کسی که بر قهرمان پیروز شد. به گفته تورات ، کشتی گرفتن حضرت یعقوب (ع ) با خدا که به پیروزی او بر خدا انجامید، علت ملقب شدن وی به اسرائیل است (پیدایش 32: 24-32). اهل کتاب از زمانهای قدیم گفته اند که مقصود از خدا در این داستان ، یکی از فرشتگان خداست (رک .: هوشع 12:3-4).
پس از چندی حادثه مفقود شدن حضرت یوسف (ع ) پیش آمد و سرانجام این موضوع موجب شده که بنی اسرائیل در مصر اقامت کنند. مطالب سفر پیدایش تورات به اینجا خاتمه می یابد.
در آغاز سفر خروج تورات می خوانیم که دوازده پسر حضرت یعقوب (ع ) در مصر زندگانی خوبی داشتند و نسل ایشان در آن سرزمین منتشر شد. مدت توقف آنان در مصر چهارصد و سی سال بود (خروج 12: 40). دوازده قبیله بنی اسرائیل که در اصطلاح بسیط نامیده می شوند، در علوم و فنون پیشرفت کردند و همین امر موجب حسادت مصریان شد. علاوه بر این ، مصریان می ترسیدند بنی اسرائیل با نیروی خود زمام امور را به دست گیرند؛ از این رو، به استضعاف آنان اقدام کردند و کارهایی دشوار و جانکاه به عهده ایشان گذاشتند. همچنین مقرر شد که قابله های مصری نوزادان پسر بنی اسرائیل را برای کشتن معرفی کنند و فقط داشتن دختر برای آنان مجاز باشد.

5- دین مردم صحرانشین

عبرانیان در آغاز قومی صحرانشین بودند و نخستین اقامت آنان در شهرها در زمان حضرت یوسف (ع ) بود.(1) صحرانشینی در اعتقادات و مراسم دینی آن تاثیر فراوانی داشت . هنگامی که حضرت موسی (ع ) آنان را از دست فرعون نجات داد، مجبور شدند مدت چهل سال در صحرای سینا بمانند، ولی پس از آن پیوسته در شهرها به سر می بردند و تمدنی را پایه گذاری کردند که میراث گرانبهای قوم یهود شد. مسیحیت نیز زاییده همین تمدن است .

6- تحول افکار در اقوام بنی اسرائیل

تحت افکار ملتها امری عادی و طبیعی است و عبرانیان در خلال کوچ و جابه جایی تحت تاءثیر اندیشه های ملل گوناگون قرار می گرفتند. در سوره اعراف ، آیه 138 آمده است که بنی اسرائیل هنگام خروج از دریا و نجات از دست فرعون ، به گروهی بت پرست برخوردند. آنان از حضرت موسی (ع ) تقاضا کردند برای ایشان نیز بتی قرار دهد و این خواسته به شدت رد شد. همچنین هنگامی که در مصر مستقر بودند، باورهای مصریان در آنان تاءثیر گذاشته بود، به گونه ای که پس از ترک آن سرزمین ، به تقلید مصریان که گاو را مقدس می دانستند، آنان نیز گوساله ای ساختند و به عبادت آن مشغول شدند.

7- حضرت موسی (ع )

در باب دوم سفر خروج تورات می خوانیم که یک تن از بنی اسرائیل (2) با یکی از دختران قبیله خود ازدواج کرد و دارای پسری شد. مادر نوزاد به منظور نجات وی از چنگال ماءموران فرعون او را مدت سه ماه پنهان کرد. از آنجا که مخفی نگه داشتن کودک برای همیشه ممکن نبود، مادرش صندوقی تهیه کرد و منافذ آن را با قیر اندود و کودک زا در آن نهاد و در میان نیزارهای رود نیل رها کرد. خواهر وی در آن حوالی ایستاد تا ببیند چه بر سر او خواهد آمد.
اندکی پس از آن ، دختر فرعون که برای شستشو به سوی نیل آمده بود، صندوق را مشاهده کرد و یک تن از کنیزان خود را به دنبال صندوق فرستاد. هنگامی که صندوق را برای وی آوردند، آن را گشود و دید کودکی در آن گریه می کند. دل او بر آن کودک سوخت و گفت معلوم می شود این کودک از بنی اسرائیل است . در آن حال خواهر کودک جلو آمد و پیشنهاد کرد زنی را برای شیر دادن وی بیاورد. دختر فرعون پذیرفت و خواهر کودک مادر خود را نزد آنان آورد. دختر فرعون به او گفت این کودک را با خود ببر و شیر بده ، من نیز مزد تو را خواهم داد. پس از چند سال وقتی کودک بزرگ شد مادرش او را نزد دختر فرعون برد. دختر فرعون او را به پسری پذیرفت و نام موسی (موشه در عبری یعنی : از آب کشیده شده ) را بر او نهاد. این داستان با آنچه خداوند متعال در سوره قصص فرموده است ، بسیار نزدیک است . بر اساس برخی محاسبات تاریخی ، این حادثه در حدود 1250 ق .م . رخ داده است .
به هر حال حضرت موسی (ع ) امور قوم خود را سامان داد و آنان را برای مبارزه با کافران آماده کرد و احکام خدا را به آنان تعلیم داد. وی قوم بنی اسرائیل را برکت داد و در صد و بیست سالگی در مکانی به نام موآب ، حوالی دریای میت ، درگذشت و بنی اسرائیل برای او سی روز عزاداری کردند. این جریان در آخر سفر تثنیه یافت می شود و تورات بدان پایان می یابد:
(5) پس موسی بنده خداوند در آنجا به زمین موآب برحسب قول خداوند مرد (6) و او را در زمین موآب در مقابل بیت فعور در دره دفن کرد (3) و احدی قبر او را تا امروز ندانسته است (7) و موسی چون وفات یافت ، صد و بیست سال داشت و نه چشمش تار و نه قوتش کم شده بود (8) و بنی اسرائیل برای موسی در عربات موآب سی روز ماتم گرفتند. پس روزهای ماتم و نوحه گری برای موسی سپری گشت (9) و یوشع بن نون از روح حکمت مملو بود، چون که موسی دستهای خود را بر او نهاده بود و بنی اسرائیل او را اطاعت نمودند و بر حسب آنچه خداوند به موسی امر فرموده بود عمل کردند (10) و نبیی مثل موسی تا به حال در اسرائیل برنخاسته است که خداوند او را روبرو شناخته باشد (11) در جمیع آیات و معجزاتی که خداوند او را فرستاد تا آنها را در زمین مصر به فرعون و جمیع بندگانش و تمامی زمینش بنماید (12) و در تمامی دست قوی و جمیع آن هیبت عظیم که موسی در نظر همه اسرائیل نمود (تثنیه 34: 5 - 12).

8. تاءسیس یهودیت
در باب سوم سفر خروج می خوانیم که حضرت موسی (ع ) در بیابان حوریب در دامته کوه ، صدای خدای متعال را از میان آتشی از بوته خار شنید که با او سخن می گوید.
در قرآن مجید نخستین سخن خداوند از درختی در بیابان طوی چنین آمده است :
فلما اءتاها نودی یا موسی . انی اءنا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی . و اءنا اخترتک فاستمع لما یوحی . اننی اءنا الله لا اله الا اءنا فاعبدنی و اءقم الصلوة لذکری . ان الساعة آتیه اءکاد اخفیها لتجزی کل نفس بما تسعی . فلا یصدنک عنها من لا یومن بها و اتبع هواه فتردی (طه : 11 - 16).
تورات می گوید خداوند به حضرت موسی (ع ) وعده داد بنی اسرائیل را از دست مصریان نجات دهد و سرزمین کنعان و حدود آن را که اماکن پر برکتی بودند، به ایشان عطا کند. از این رو، حضرت موسی (ع ) رسالت یافت نزد فرعون برود و از او بخواهد که بنی اسرائیل را رها کند. وی با معجزاتی عازم مصر شد و مقرر گردید حضرت هارون (ع ) به وی کمک کند.
به گفته تورات ، خدای متعال به حضرت موسی (ع ) قدرت داد تا به اعجاز، عصای خود و برادرش را به اژدها تبدیل کند و نیز از دست خود نور سفیدی ساطع نماید. فرعون جمعی از جادوگران را گرد آورد تا با حضرت موسی (ع ) مسابقه بدهند. اژدهای مزبور تمامی آلات و ادوات آنان را بلعید و آنان دانستند که کار آن حضرت جادو نیست . به فرموده قرآن مجید آنان بدون ترسی از فرعون به حضرت موسی (ع ) ایمان آوردند. پس از این معجزات چند عذاب بر مصریان فرود آمد و هر بار فرعون قول می داد بنی اسرائیل را مرخص کند، اما به قول خود عمل نمی کرد. تورات ده نوع عذاب را برشمارد:
1. تبدیل شدن آبهای مصریان به خون ؛
2. زیاد شدن قورباغه میان آنها؛
3. زیاد شدن پشه ؛
4. زیاد شدن مگس ؛
5. مرگ حیوانات مصریان بر اثر وبا؛
6. مبتلا شدن مصریان و چارپایان آنان به دمل ؛
7. فرود آمدن تگرگ بر آنان و تلف شدن مقدار زیادی از حیوانات و مزارع ؛
8. زیاد شدن ملخ ؛
9. تاریک شدن مساکن مصریان تا سه روز؛
10. هلاک شدن نخست زادگان انسان و حیوان همه مصریان حتی نخست زاده خود فرعون .
قرآن مجید نشانه های حضرت موسی (ع ) را نه عدد می داند (اسراء: 101) و ظاهرا مقصود تنها نشانه هایی است که برای فرعون آورده بوده و گرنه به صریح قرآن کریم و تورات معجزات آن حضرت بیش از این عدد بوده است . برخی از این عذابها در قرآن مجید به گونه ای مذکور است (اعراف : 130 و 133).
به گفته تورات ، فرعون سرانجام تسلیم شد و حضرت موسی (ع ) و هارون (ع ) را شبانه طلبید و به آنان گفت با بنی اسرائیل به هر جا که می خواهید بروید. پس آنان به سوی دریای سرخ در شرق مصر کوچ کردند و آنجا اردو زدند. قوم موسی از دور آمدن فرعونیان را مشاهده کردند. در آن هنگام حضرت موسی (ع ) دست خود را به طرف دریا دراز کرد و دریا شکافته شد و خشک گردید و بنی اسرائیل به آسانی از آن عبور کردند.(4) آنگاه لشکریان فرعون وارد شدند و حضرت موسی (ع ) به امر خداوند با اشاره دست ، آنان را غرق کرد. تورات درباره غرق شدن شخص فرعون چیزی نگفته است .
از قرآن مجید و احادیث اسلامی بر می آید که بنی اسرائیل به امر خدا از مصر خارج شدند، نه به اذن فرعون (شعراء:52). همچنین به صریح قرآن کریم ، حضرت موسی (ع ) به فرمان الهی عصای خود را به دریا زد، نه اینکه دستش را به سوی دریا دراز کند.
بنی اسرائیل در حوالی شبه جزیره سینا توقف کردند و در آنجا برای آنان از آسمان چیزی مانند شبنم و نیز مرغ بلدرچین که به عربی سلوی نامیده می شود، فرود می آمد و آنان آنها را می خوردند. این جریان تا چهل سال یعنی در تمام مدت سرگردانی بنی اسرائیل در بیابان ادامه داشت . تورات می گوید آن غذای شبنم گونه من نامیده شد؛ زیرا بنی اسرائیل با دیدن آن به زبان عبری پرسیدند: ((مان هوء)) یعنی آن چیست ؟

8- الواح و ده فرمان

هنگامی که سه ماه از خروج بنی اسرائیل از مصر گذشته بود، حضرت موسی (ع ) ماءموریت یافت برای گفتگو با خداوند به بالای طور سینا (یعنی کوه سینا) برود. وی در آنجا دو لوح دریافت کرد که فرمانهای خداوند بر آنها نقش بسته بود. قرآن کریم از ((ابواح )) به صیغه جمع نام می برد، (اعراف : 145). از جمله آن فرمانها ده حکم بسیار مهم است که به ده فرمان معروف شده است :
1. برای خود خدایی جز من نگیرد؛
2. به بت سجده نکنید؛
3. نام خدا را به باطل نبرید؛
4. شنبه را گرامی بدارید؛
5. پدر و مادر را احترام کنید؛
6. کسی را به قتل نرسانید؛
7. زنا نکنید؛
8. دوری نکنید؛
9. بر همسایه شهادت دروغ ندهید؛
10. به اموال و ناموس همسایه طمع نورزید.
پس از آن ، تفصیلاتی درباره این احکام در باب 21 به بعد سفر خروج آمده است .

9- گوساله پرستی

تورات می گوید وقتی بنی اسرائیل مشاهده کردند حضرت موسی (ع ) در مراجعت از طور سینا تاءخیر کرد، نزد حضرت هارون (ع ) رفتند و از او درخواست کردند تا برای آنان خدایانی بسازد و آن حضرت موضوع را به حضرت موسی (ع ) اطلاع داد و خواست آنان را هلاک کند، اما بر اثر شفاعت وی از آن صرف نظر کرد. حضرت موسی (ع ) آن دو لوح را برداشت و به سوی بنی اسرائیل آمد. هنگامی که وی کار زشت آنان را مشاهده کرد، لوحها را بر زمین زد و به مؤ اخذه برادرش پرداخت و گوساله را سوزاند و خرد کرد و آن را در آب ریخت و به بنی اسرائیل نوشاندو سپس امر کرد شمشیرهای خود را بردارند و به مدت نصف روز یکدیگر را بکشند.
قرآن مجید داستان مذکور را تقریبا به همین وضع در موارد مختلف نقل کرده است ، جز اینکه ساحت مقدس حضرت هارون (ع ) را از چنین کار ناروایی پاک دانسته است (طه : 90). سازنده گوساله در قرآن کریم فردی به نام سامری است .
اهل کتاب به کلمه ((سامری )) در قرآن کریم اعتراض کرده و گفته اند چنین کسی وجود نداشته است ؛ زیرا سامری به شهر سامره در فلسطین منسوب است و آن شهر را پادشاهی به نام عمری که سالها پس از حضرت موسی (ع ) می زیسته ، ساخته است (کتاب اول پادشاهان 16:24).
مرحوم علامه بلاغی پاسخ داده است که در بنی اسرائیل فردی به نام شمرون بن یساکار بن یعقوب وجود داشته که خاندان وی شمرونی نامیده می شود (پیدایش 46:13 و 26:24). شمرونی در تلفظ عربی سامری شده است . (5)
تورات می گوید خداوند به حضرت موسی (ع ) دستور داد وی دو لوح سنگی مانند لوحهای خرد شده بتراشد تا خداوند وصایای مذکور را بر آنها بنویسد. قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره کرده است (اعراف : 154).

10- تورات با تاریخ یهود

تورات واژه ای عبری و به معنای قانون است ؛ زیرا در کتاب تورات احکام و قوانین زیادی وجود دارد. نام دیگر تورات شریعت است .
متخصصین کتاب مقدس تورات چهار منبع اساسی برای تورات قائلند:
1. منبع الوهیمی E ؛
2. منبع یهوهی J ؛
3. منبع کاهنی P ؛
4. منبع سفر تثنیه D (که منبعی ویژه است ).
یکی از قدیمی ترین و معروفترین نقدهای تورات و کتاب مقدس را دانشمند و فیلسوف هلندی باروخ (بندیکت ) اسپینوزا 8 (1632-1677) در کتابی به نام رساله ای در الهیات و سیاست (به زبان لاتینی ) انجام داده است .
اسپینوزا در کتاب خود با ذکر دلیلهایی اثبات می کند که برای بررسی اعتبار کتاب مقدس باید به شواهد تاریخی و انتقادی آن پرداخت و متاءسف است که پیشینیان این شناخت را متروک داشته اند و یا اگر چیزی در باب آن نگاشته اند از دسترس ما به دور مانده است . وی می افزاید اکنون ما در شرایطی زیست می کنیم که مسائلی تعصب آمیز به نام دین معروف شده است و مردم برای عقل در اعتقادات خود سهمی قائل نیستند. از این رو من با نومیدی نسبی پای در این راه می نهم و در نخستین گام به بررسی نویسندگان کتاب مقدس (و قبل از همه به مؤ لف اسفار پنجگانه تورات ) می پردازم :
تقریبا همه (اهل کتاب ) معتقدند که موسی تورات را تاءلیف کرده است ، به گونه ای که فرقه فریسیان از یهود در تاءکید بر این عقیده ، مخالف آن را مرتد دانسته اند. به همین دلیل ابن عزرا که دانشمندی نسبتا آزاد اندیش بود، برای اظهار نظر خویش در این باب جراءت نکرد و تنها با اشاراتی مبهم ، اشتباه بودن این اعتقاد عمومی را متذکر شد. اما من بدون ترس و واهمه پرده ابهام را از روی سخنان ابن عزرا برخواهم داشت و حقیقت را برای همه آفتابی خواهم کرد.(6)

11- عهد عتیق

عهد عتیق نامی است که مسیحیان در مقابل عهد جدید به کتاب یهودیان داده اند. مسیحیان به هر دو عهد عقیده دارند. عهد عتیق به زبان عبری و اندکی از آن به زبان کلدانی نوشته شده است . این دو زبان مانند عربی از زبانهای سامی هستند. کتاب تورات در آغاز عهد عتیق قرار دارد.
همچنین نسخه ای از عهد عتیق به زبان یونانی وجود دارد که از روی نسخه عبری ترجمه شده و آن را ترجمه سبعینیه (یا ترجمه هفتاد) می نامند. گفته می شود این ترجمه حدود سال 258 ق .م . به امر بطلمیوس فیلادلفوس پادشاه مصر، توسط 72 تن انجام گرفته است . این نسخه تفاوتهایی با اصل عبری دارد و از همه مهمتر آنکه بخشها اپوکریفا 8 یعنی پوشیده ، نام دارد و از قدیم الایام مورد شک بوده است ، اما مسیحیان معمولا آن را می پذیرفته اند. حدود پنج قرن پیش ، در جریان نهضت اصلاح دین ، اعتبار این قسمتها مورد سوءظن جدی مسیحیان پروتستان واقع شد. پس از مدتی ، به سال 1826 جمعیت بریتانیایی و جمعیت آمریکایی طبع و نشر کتاب مقدس به طور رسمی آنها را از کتاب مقدس کردند. کلیساهای کاتولیک و ارتدوکس با این عمل مخالفند و قسمتهای مذکور را بخشی از عهد عتیق می شمارند.
اینک سخنی پیرامون ارجاع به کتاب مقدس : همه ما با شیوه ارجاع به قرآن کریم آشنا هستیم و می دانیم به جای ذکر صفحه از نام سوره و شماره آیه استفاده می شود. پرهیز از ذکر صفحه در صدها کتاب باستانی و مشهور معمول است ، مانند آثار افلاطون ، ارسطو، هومر، هرودت ، شکسپیر و غیره . برای ارجاع به این آثار تمهیدهایی اندیشیده اند و ابواب و فصول و شماره هایی ساخته اند تا ارجاع به چاپهای خاصی محدود نشود و برای همه کارساز باشد.
هنگام ارجاع به کتاب مقدس ، نخست نام کتاب ، آنگاه شماره باب و سرانجام شماره فقرات ذکر می شوند؛ مثلا ((پیدایش 1:27)) یعنی سفر پیدایش ، باب 1، بند 27.
عهد عتیق 39 کتاب دارد که از نظر موضوع به سه بخش تقسیم می شوند:
1. تورات و بخش تاریخی عهد عتیق ؛
2. حکمت ، مناجات و شعر؛
3. پیشگوییهای انبیا.

1-11- بخش تاریخی عهد عتیق

بخش تاریخی عهد عتیق با تورات و تورات با سفر پیدایش آغاز می شود. آفرینش جهان ، آدم و حوا و خوردن معرفت نیک و بد همچنین اخراج آنان از باغ عدن ، داستان فرزندان آدم ، طوفان نوح ، حوادث مربوط به حضرت ابراهیم ، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب و یوسف در این سفر آمده است . چهار سفر بعدی سیره حضرت موسی (ع ) و تاریخ بنی اسرائیل را شرح می دهد. این سیره تولد، بعثت ، هجرت (خروج از مصر در حدود 1290 ق .م .)، تشکیل حکومت و رحلت آن حضرت را در بردارد. مقدار زیادی از احکام و قوانین ، ضمن عباراتی منسوب به وحی ، در این چهار سفر وجود دارد. به عقیده یهودیان و مسیحیان ، مؤ لف اسفار پنجگانه تورات حضرت موسی (ع ) است . تاریخ بنی اسرائیل از زمان حضرت یوشع (ع ) به بعد در دوازده کتاب بعدی ادامه می یابد.
این بخش مشتمل بر 17 کتاب است :
1. سفر پیدایش (آفرینش جهان ، داستانهای حضرت آدم ، نوح ، ابراهیم ، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب و یوسف )؛
2. سفر خروج (تولد و بعثت حضرت موسی ، خروج بنی اسرائیل از مصر به سینا و احکام )؛
3. سفر لاویان (احکام کاهنان یعنی روحانیون یهودی که از نسل هارون و از خاندان لاوی هستند)؛
4. سفر اعداد (آمار بنی اسرائیل در عصر حضرت موسی ، شریعت و تاریخ ایشان )؛
5. سفر تثنیه (تکرار احکامی که در اسفار پیشین آمده است و تاریخ بنی اسرائیل تا رحلت حضرت موسی )؛
مجموع این پنج سفر تورات خوانده می شود.
6. صحیفه یوشع (تاریخ و سیره یوشع بن نوح جانشین حضرت موسی )؛
7. سفر داوران (تاریخ قاضیان بنی اسرائیل ، قبل از نصب پادشاهان )؛
8. کتاب روت (شرح حال زنی به نام روت ، از جدات حضرت داوود)؛
9. کتاب اول سموئیل (تاریخ سموئیل نبی و تعیین شائول - یعنی طالوت - به سلطنت )؛
10. کتاب دوم سموئیل (پادشاهی حضرت داوود)؛
11. کتاب اول پادشاهان (ادامه پادشاهی داوود و پادشاهی حضرت سلیمان و جانشینان او)؛
12. کتاب دوم پادشاهان (ادامه تاریخ پادشاهان بنی اسرائیل تا حمله بخت نصر و جلای بابل )؛
13. کتاب اول تواریخ ایام (نسب نامه بنی اسرائیل و تکرار تاریخ ایشان تا وفات داوود)؛
14. کتاب دوم تواریخ ایام (تاریخ پادشاهی حضرت سلیمان و ملوک بعدی تا جلای بابل )؛
15. کتاب عزرا (نوسازی اورشلیم یعنی بیت المقدس )) آزادی یهودیان همراه عزیر)؛
16. کتاب نحمیا (نوسازی اورشلیم و بازگشت یهودیان از زبان نحمیا اردشیر اول پادشاه هخامنشی )؛
17. کتاب استر (رفع خطر نابودی از یهود با وساطت استر، همسر یهودی خشایارشا، مدفون در همدان ).
2-12. حکمت ، مناجات و شعر
این بخش مشتمل بر 5 کتاب است :
1. کتاب ایوب (ابتلا، بی صبری و صبر آن حضرت !)؛
2. کتاب مزامیر یعنی زبور داوود (مجموعه 150 قطعه مناجات )؛
3. کتاب امثال سلیمان نبی (کلمات حکمت آمیز)؛
4. کتاب (اسم مستعار حضرت سلیمان ، مشتمل بر نگرش بدبینانه به جهان )؛
5. کتاب (اشعار عاشقانه ).
3-12. پیشگوییهای انبیا
بخش پیشگوییهای انبیا مشتمل بر هشدارها و تهدیداتی پیرامون سرنوشت بنی اسرائیل است . برای فهمیدن این پیشگوییها خواننده باید از جریانات آن زمان کاملا آگاه باشد.
این بخش مشتمل بر 17 کتاب است :
1. کتاب اشعیا (طولانی ترین و معروفترین کتاب پیشگویی در عهد عتیق )؛
2. کتاب ارمیا (پیشگویی )؛
3. کتاب مراثی ارمیا (نوحه سرایی آن حضرت بر خرابی اورشلیم )؛
4. کتاب حزقیال (پیشگویی )؛
5. کتاب دانیال (پیشگویی و شرح مجاهدات حضرت دانیال نبی مدفون در شوش )؛
6. کتاب هوشع (پیشگویی )؛
7. کتاب یوئیل (پیشگویی )؛
8. کتاب عاموس (پیشگویی )؛
10. کتاب یونس (پیشگویی و داستان رفتن وی در شکم ماهی )؛
11. کتاب میکاه (پیشگویی )؛
12. کتاب ناحوم (پیشگویی )؛
13. کتاب حبقوق (پیشگویی حضرت حبقوق نبی مدفون در تویسرکان )؛
14. کتاب صنیفا (پیشگویی )؛
15. کتاب حجی (پیشگویی )؛
16. کتاب زکریا (پیشگویی )؛
17. کتاب ملاکی (پیشگویی ).

2-11- اپوکریفای عهد عتیق

اینک برای آشنایی با اپوکریفای عهد عتیق نامهای آن کتب را می آوریم . لازم است اشاره کنیم که نسخه هایی از کتاب مقدس که دارای اپوکریفاست ، هم از نظر تعداد کتب اپوکریفا و هم از نظر ترتیب ، با یکدیگر اختلاف دارند. منبع بیشتر این کتابها ترجمه سبعینه است . تاکنون اپوکریفا به زبان فارسی دیده نشده است ، اما نسخه هایی از آن به عربی و انگلیسی و زبانهای دیگر وجود دارد. یک مجموعه اپوکریفا در 241 صفحه به زبان عربی ، مشتمل بر 10 کتاب زیر است :
طوبیا، یهودیت ، استر (یونانی )، حکمت ، یشوع بن سیراخ ، باروک ، نامه ارمیا، دانیال (یونانی )، مکابیان اول و مکابیان دوم .

13- عقاید و احکام مذهبی

علام دینی ، پزشک و فیلسوف یهودی ، موسی بن میمون (1135 - 1204 م .) به آیین یهود لباسی نو پوشاند و سیزده اصل برای آن ترتیب داد، به این شرح :
1. وجود خدا؛
2. یگانگی او؛
3. مجرد بودن او؛
4. نداشتن زمان ؛
5. حکمت او در امور؛
6. عدالت ؛
7. قابل تقرب بودن از راه عبادت .
اینها مربوط به خدا بود، اما سایر امور:
8. اعتقاد به نبوت ؛
9.برتر بودن حضرت موسی (ع )؛
10. اعتقاد به آسمانی بودن تورات ؛
11. عدم جواز نسخ احکام ؛
12. آمدن مسیحای موعود؛
13. قیامت و جاودانگی نفس آدمی .

1-13- خدا در یهودیت

یهودیت (مانند اسلام و مسیحیت ) از آغاز بر توحید استوار شده است و همه انبیای یهود، از حضرت موسی (ع ) تا انبیای پرشمار بعدی ، با شرک مبارزه کرده اند. بدیهی است که پیروان ادیان توحیدی نیز در مواردی از دین خود غافل می شوند و به گونه هایی از شرک روی می آورند. این مساءله هیچ گاه نظر پژوهشگران را نسبت به اصل این ادیان تغییر نداده است . آنان با قطع نظر از لغزشهای پیروان یک دین ، از تحقیقات خود دانسته اند که ادیان دو گونه اند:
الف ) ادیانی که مردم را از شرک بر حذر می دارند، مانند ادیان ابراهیمی ؛
ب ) ادیانی که شرک را به مردم تعلیم می دهند، مانند ادیان شرقی .
نام خاص خدا در دین یهود یهوه یعنی باشنده (موجود) است . این نام بسیار احترام دارد و بر زبان آوردن آن حتی از طریق قرائت تورات حرام است . بر اثر این تحریم ، کسی تلفظ حقیقی آن را نمی داند و گاهی در کتابهای علمی مغرب زمین ، از باب احتیاط آن را بدون حرکت (YHWH) ثبت می کنند. اما گروهی از محققان برآنند که تلفظ حقیقی آن یهوه است . هنگامی که معبد سلیمان بر پا بود، بالاترین مقام مذهبی یهود حق داشت سالی یک بار در روز عاشورای تقویم یهودی (دهم ماه تشری ، در اوایل پاییز)، در قدس الاقداس آن معبد، نام یهوه را بر زبان آورد و دعا کند. هنگام تلاوت تورات نام مزبور به ادونای به معنای آقای من تبدیل می شود و حرکات همین کلمه را روی آن می گذارند؛ از این رو، گاهی آن را یهوه ضبط کرده اند.(7)
یکی دیگر از نامهای خدا اهیه اشر اهیه است به معنای هستم آنچه هستم . این نام در سفر خروج 3:14 و در برخی ادعیه اسلامی (مانند دعای شب عرفه ) آمده است و بر اثر نسخه برداری افراد کم اطلاع ، به آهیا شراهیا تبدیل گردیده است .

14- ظهور انبیا

یهودیان به نبوت معتقدند و در مورد آن بحثهای کلامی گسترده ای دارند. همچنین برای نبوت معنای ویژه ای قائلند که پیشگویی است و پیامبران بزرگی همچون اشعیا، ارمیا، حزقیال و هوشع به عنوان نبی یعنی پیشگو شهرت دارند.
پیامبران بسیاری در کتاب عهد عتیق مطرح شده اند. (8) اشعیا، ارمیا، عاموس با بیانات شیوای خود به بنی اسرائیل هشدار می دادند و آنان را از عاقبت کارهای زشت و ناروایشان بر حذر می داشتند و متذکر می شدند که اسارت ذلت باری در پیش دارند. اما آنان به این گفتارها کمترین توجهی نمی کردند و از سوی دیگر به قتل و حبس و آزار پیامبران خود کمر می بستند (قرآن مجید از این امور بسیار سخن گفته است ). هفده کتاب پایان عهد عتیق که کتابهای نبوت نام دارد، مشتمل بر این پیشگوییهاست .
از 26 پیامبر مذکور در قرآن کریم 20 تن به اهل کتاب مربوط می شوند: آدم ، نوح ، ابراهیم ، لوط، اسماعیل ، اسحاق ، یعقوب ، یوسف ، موسی ، هارون ، داوود، سلیمان ، الیاس ، الیسع ، عزیز (عزرا)، ایوب ، یونس ، زکریا، یحیی و عیسی .
از آن انبیا 6 تن به اهل کتاب ربطی ندارند: ادریس (مگر به نام اخنوخ در سفر پیدایش 5:24)، شعیب (مگر به نام رعوئیل در سفر خروج 2:18 یا به نام یترون در سفر خروج 3:1)، ذوالکفل ، هود، صالح و محمد.


پنج شنبه 96 مرداد 5 , ساعت 11:4 عصر

قوم یهود چگونه قومی است و چرا نفرین شده است؟

یکی از اقوامی که قرآن کریم بسیار از آن یاد کرده و چهره آن را به خوبی ترسیم نموده است، قوم یهود است.این قوم تنها قومی است که خداوند آنها را در قرآن مورد لعنت قرار داده است, لذاست که آنان همیشه در به در و بیچاره هستند چون خود خدا در مورد کسانی که آنها را لعنت کرده می فرماید:

و من یلعن الله فلن تجد له نصیرا(نساء 52), و این تنها به خاطر یک دندگی و کفر و ارتداد ممتد آنان و سر پیچی مستمر آنان از دستورات الهی بوده است.لذاست که حضرت موسی آنان را نفرین کرد چون قابل هدایت نبودند,  شبیه اقوام دیگری که به خاطر همین سرپیچی هایشان گرفتار نفرین پیامبرانشان شدند.

همچنین  این قوم در گرایش به اخلاقهای ناپسند دارای شدیدترین گرایش ها بوده اند و تا به این هنگام نیز چنین هستند. این گرایشهای ناپسند را که در قرآن هم به آنها اشاره شده می توان چنین بر شمرد: 1) پیمان شکنی: (بقره / 83 و 100، آل عمران / 187 و ...). تحریف کلام الهی: (نساء / 46، مائده / 13 و 41 و ...).{V 3) پندارها، گفتارها و عملکردهای ناشایست؛ مانند اعتقاد به فقر خدا (آل عمران / 187) افترا بر خدا (آل عمران / 78)، گوساله پرستی،(بقره / 54، 92) برخورد نامناسب با فرستادگان خدا، مثل مقابله شدید با حضرت عیسی(ع) (نساء / 156...) عداوت با جبرئیل (بقره / 97 و 98)، حقد و کینه علیه پیامبر بزرگ اسلام (بقره / 109 و 120...) از این رو این قوم مورد لعن خدا قرار گرفته (بقره / 88 و نساء / 46 و ...) و از نعمتهای الهی محروم گشته اند (نساء / 160).بنابراین به حقیقت باید قوم یهود را از بدترین فرقه ها و طائفه برشمرد، (ر.ک: پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، دکتر محمدتقی دیاری) اما سنت الهی بر این است که بر هر قوم و طائفه ای _ با هر وصفی که باشند و در هر زمانی که باشند - پیشوایان بزرگی، اعم از ولی و نبی و رسول فرو فرستد و هیچ قومی را  رها وانگذارد، ولی لازمه چنین ارسالی, هدایت همه گیر آن قوم نیست و نباید پنداشت که ارسال پیشوایان پاک برابر با هدایت همه است، چنانکه این امر در قوم نوح بسیار روشن است. و به نظر می رسد این نکته ای است بس مهم و شگرف. اما سر وجود چنین سنت آسمانی و خدایی را می توان در چند جهت یافت، ولی پیش از یاد این جهتها باید گفت: اساس نبوت و رسالت و به طور کلی تبلیغ دین، بر تحریک فطرت خفته آدمی و کمالات نهفته در آن است. حال چه این فطرت شکوفا گردد یا نه. قرآن کریم این تذکر را چنین اشارت دارد: «و اورثنا بنی اسرائیل الکتاب هدی و ذکری لاولی الالباب؛ بنی اسرائیل را وارث کتاب (تورات) گردانیدیم، کتابی که وسیله هدایت و اسباب تذکر برای خردمندان است»، (غافر / 54) و حضرت امیرمؤمنان در نهج البلاغه، خطبه یکم می فرماید: «خدا پیمان وحی را از پیامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه که در عصر جاهلیت ها بیشتر مردم پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدایان دروغین روی آوردند، و شیطان مردم را از معرفت خدا بازداشت و از پرستش او جدا کرد، خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود و هر چند گاه، متناسب با خواسته های انسان ها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان باز جویند و نعمتهای فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی حجت را بر آنان تمام نمایند...» اما آن چند جهت: 1) شناساندن کمال اصیل انسانی و نشان دادن راه حقیقی سعادت و شقاوت. 2) انذارهای وحیانی و ترساندن از عذابهای آسمانی. 3) بشارت های وحیانی و مژده به نعمتهای بهشتی. 4) بهانه زدایی از مردم، در هنگام مؤاخذه الهی و تمام ساختن حجت بر آنان، حال چه به دین رو آورند یا نه. «رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل و کان الله عزیزاً حکیماً؛ ما رسولانی را به عنوان بشارت دهنده و انذار کننده فرستادیم (تا راه سعادت و شقاومت را برای شما بازگویند) تا این که پس از فرستادن این همه رسولان مردم عذر و بهانه ای نداشته باشند و آنان را بر خدا حجتی نباشد و خداوند همیشه مقتدر و حکیم است»، (نساء / 165؛ ر.ک: مائده / 19 و ...) و حضرت امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «خداوند پیامبر را برانگیخت روحی را به آنان اختصاص داد و پیامبران را حجت خود بر بندگان قرار داد تا استدلالی یا جای عذری برای کسی باقی نماند. پس پیامبران انسانها را با زبان راستگویی به راه حق فراخواندند»، (نهج البلاغه، خطبه 144) جهت دهی به سمت توحید و اجتناب دهی از طاغوت و طاغوتیان: «و لقد بعثت فی کل امه رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت ...؛ به تحقیق ما در هر امتی رسولی فرستادیم که به مردم بگوید: خدا را عبادت کنید و از اطاعت طاغوت دست بردارید»، (نحل / 36.) لذا حضرت امیرمؤمنان(ع) می فرماید: «خداوند انبیاء را به شوخی نفرستاد و فرو فرستادن کتب آسمانی برای بندگان بیهوده نبود»،(نهج البلاغه، حکمت 78)با توجه به این نگرش کلی به سنت ارسال پیشوایان پاک سیرت، زحمت بی دریغ حضرت موسی(ع) را جهت دار و ژرف اندیشانه خواهیم دانست و آن را دور از حکمت نخواهیم نامید،  (ر.ک: آموزش عقاید، آیت الله مصباح؛ المیزان، ج 2، ذیل آیه 213 بقره(هرچند که تمام این زحمات حضرت موسی و دیگر پیامبران بنی اسرائیل نتوانست آنطور که باید و شاید این قوم یهود را به راه راست هدایت کند که آنهم تنها به علت همان لجبازیها و کفر و سرپیچی آنها از دستورات خدا بوده است.
به هر حال این قوم به علت سیره و روشی که در برخورد با احکام الیهی و پیامبران خدا داشته اند از همان ابتدا گرفتار تفرقه و آوارگی بوده اند و این تاکنون هم وجود دارد


پنج شنبه 96 مرداد 5 , ساعت 11:2 عصر

قوم یهود بزرگترین دشمن اسلام و به فرموده امام علی (علیه السلام) اصحاب دوزخند چرا که با وجود علم به حقانیت اسلام، نبوت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و وصایت علی (علیه السلام) که در تورات آمده، به مخالفت و نفی آنها پرداختند.

 


 

یهود

 

داستان یهود یا همان قوم بنی اسرائیل در آیات متعددی از قرآن کریم آمده است که می توان دلیل آن را از چند زاویه مورد بررسی قرار داد:

1-  شباهت زیاد این قوم با اعراب هم عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله):

خداوند کراراً داستان قوم حضرت موسی و یهود را بیان نموده تا آینه ای باشد که اعراب اعمال خود را در آن مشاهده کنند.

2-  دشمن شناسی:

حق تعالی با پرداختن به این موضوع عقاید، تفکرات، رفتارها و اعمال و حتی سیمای ظاهری بزرگترین دشمن مسلمین را ترسیم می نماید تا بدین ترتیب ما بتوانیم با در نظر گرفتن خصوصیات یک دشمن، دشمن شناسی خود را تقویت کنیم.

3-  تذکر و پند دادن به مسلمین:

خدا می فرماید : فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنفَعُ الْمُ?ْمِنِینَ : (پند و تذکر به نفع مومنین است) هم چنین حضرت علی (علیه السلام) در جایی خطاب به مسلمین می فرمایند :از یهود عبرت بگیرید.

 

ویژگی های قوم یهود در قرآن کریم

قرآن کریم یهودیان را قومی منافق، قاتل انبیاء الهی، بهانه جو، عهد شکن، سنگ دل، طغیان گر و سرکش معرفی و درباره آنها می فرمایند: آنان قومی بودند که امر به معروف و نهی از منکر نمی کردند، خود را برترین قوم زمین و حتی فراتر از آن فرزندان خدا می دانستند، خدا را ناتوان دانسته و مطابق درک و میل خود توصیف می نمودند.

  

دشمنی با اسلام با وجود علم به حقانیت آن

قبل از بعثت، کفار عرب متعرض یهود می شدند و ایشان را آزار می‌کردند و یهود در مقابل، آرزوی رسیدن بعثت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) می‌کرده‌اند، و می‌گفته‌اند: اگر پیغمبر ما که تورات از آمدنش خبر داده مبعوث شود، و نیز به گفته تورات به مدینه مهاجرت کند، ما را از این ذلت و از شر شما اعراب نجات می دهد : 

وَلَمَّا جَاءهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَکَانُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّه عَلَى الْکَافِرِینَ : « و هنگامى که از جانب خداوند کتابى که م?ید آنچه نزد آنان است برایشان آمد و از دیرباز [در انتظارش] بر کسانى که کافر شده بودند پیروزى مى‏جستند ولى همین که آنچه [که اوصافش] را مى‏شناختند برایشان آمد انکارش کردند پس لعنت‏خدا بر کافران باد (بقره :89)

قرآن کریم یهودیان را قومی منافق، قاتل انبیاء الهی، بهانه جو، عهد شکن، سنگ دل، طغیان گر و سرکش معرفی و درباره آنها می فرمایند: آنان قومی بودند که امر به معروف و نهی از منکر نمی کردند، خود را برترین قوم زمین و حتی فراتر از آن فرزندان خدا می دانستند، خدا را ناتوان دانسته و مطابق درک و میل خود توصیف می نمودند

 

از کلمه (کانوا) استفاده می شود که این آرزو را قبل از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همواره می‌کرده‌اند، به حدی که در میان همه کفار عرب نیز معروف شده بود و معنای جمله: (فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا)، این است که چون بیامد آن کسی که وی را می‌شناختند، یعنی نشانی های تورات که در دست داشتند با او منطبق دیدند، به آن حضرت کفر ورزیدند.

مع ذلک حسد بر آنان چیره گشت و استکبار مانع شد از این که به وی ایمان بیاورند، لذا به وی کفر ورزیده، گفته‌های سابق خود را انکار کردند، همان طور که به تورات خود کفر ورزیدند و کفرشان به اسلام، کفری بالای کفر شد. (1)

بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَکْفُرُواْ بِمَا أنَزَلَ اللّهُ بَغْیًا أَن یُنَزِّلُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ عَلَى مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَآ?ُواْ بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینٌ : «چه بد بهایى خود را فروختند که به آنچه خدا نازل کرده بود از سر رشک انکار آوردند که چرا خداوند از فضل خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد [آیاتى] فرو مى‏فرستد پس به خشمى بر خشم دیگر گرفتار آمدند و براى کافران عذابى خفت‏آور است .» (بقره: 90)

یهود

عدم عمل به امر به معروف و نهی از منکر از سوی یهود

از رفتارهای دیگر یهودیان می توان به عدم عمل به امر به معروف و نهی از منکر اشاره نمود.

از امیر م?منان علیه السّلام نقل شده است - ای مردم از پند و اندرزی که خداوند دوستان خود را به خاطر سخن ملامت باری که بر دانشمندان یهود فرموده؛ عبرت گیرید، آن جا که در قرآن فرماید: 

لَوْلاَ یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَصْنَعُونَ : «چرا الهیون و دانشمندان آنان را از گفتار گناه[آلود] و حرامخوارگى‏شان باز نمى‏دارند راستى چه بد است آنچه انجام مى‏دادند - مائده: 63»، و در آیه‌ای دیگرفرماید:

لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُواْ یَعْتَدُونَ : «از میان فرزندان اسرائیل آنان که کفر ورزیدند به زبان داوود و عیسى بن مریم مورد لعنت قرار گرفتند این [کیفر] به خاطر آن بود که عصیان ورزیده و [از فرمان خدا] تجاوز مى‏کردند - مائده: 78»

تنها دلیل انتقاد و بدگوئی خداوند از ایشان این بود که آن افراد با این که اعمال منکر و ناپسند ستمکاران را مشاهده می‌کردند، ولی به جهت بهره‌ای که از آنان می‌بردند و هراسی که از آن بر حذر بودند، در منع و بازداشتن ایشان هیچ قدمی بر نمی‌داشتند. در حالی که خداوند می‌فرماید: ... فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ ... : «... پس، از مردم نترسید و از من بترسید ...- مائده: 44» و نیز فرماید: «وَالْمُ?ْمِنُونَ وَالْمُ?ْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ... : « 

و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند، که به کارهاى پسندیده وا مى‏دارند، و از کارهاى ناپسند باز مى‏دارند ،... - توبه: 71» (2)

 

قدرت خداوند از نظر یهود

یکی دیگر از عقاید باطل یهودیان در ارتباط با قدرت خداوند بوده که قرآن هم آن را بیان می نماید و آن این است که آنان قدرت حق تعالی را محدود دانسته و او را دست بسته می دانند.

از امیر م?منان علیه السّلام نقل شده است- ای مردم از پند و اندرزی که خداوند دوستان خود را به خاطر سخن ملامت باری که بر دانشمندان یهود فرموده؛ عبرت گیرید

 

حضرت آیت الله خویی در کتاب البیان در علوم و مسائل کلی قرآن در این باره چنین می نویسد: علم پروردگار به موجودات و پدیده‌ها، آن‌ها را از مرحله امکان و از اختیار و سلطه قدرت پروردگار خارج نمی‌کند، ولی عقیده یهود بر خلاف این حقیقت و واقعیت است، زیرا به عقیده یهود، قلم «قضا و تقدیر» از نخستین روز به ضبط و اندازه‌گیری اشیاء و هستی‌ها جاری شده است و دیگر محال است که مشیت خدا بر خلاف آن تعلق گیرد و آن را تغییر دهد.

در اثر این عقیده است که یهود می‌گویند: خداوند از دادن و پس گرفتن و از کم و زیاد کردن در جهان خلقت دست بسته است، زیرا به همه این‌ها قلم «تقدیر» و علم ازلی جاری شده و به اصطلاح، مقدر گردیده است و تغییر آن محال و غیر ممکن است: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ ...»

واقعا جای شگفت و تعجب است که یهود چگونه خدا را عاجز و دست بسته می‌دانند و از او سلب قدرت و اختیار می‌کنند، ولی انسان را در اعمالش قادر و صاحب اختیار می‌دانند، در صورتی که ملاک در هر دو مورد یکی است که اگر تقدیر و علم ازلی خداوند باعث سلب قدرت و اختیار خداوند در خلق و ایجاد گردد، در افعال و اعمال انسان نیز م?ثر خواهد بود، قدرت و اختیار را از وی نیز سلب خواهد نمود زیرا همان طور که علم ازلی پروردگار به افعال خویش تعلق یافته است، به افعال و اعمال انسان نیز احاطه دارد ؛ پس اگر این علم ازلی با اراده و اختیار خدا در افعالش مغایر باشد، با اختیار و اراده انسان نیز مغایر خواهد بود. (3)

حال با شناخت اجمالی این قوم و انحرافات آنها به این نکته که خداوند در قرآن به آن اشاره نموده می رسیم که اکثر یهودیان به واسطه طغیانشان برای همیشه در مقابل حقیقت کور و کر هستند.

 

پی نوشت ها:

1.       قرآن کریم ترجمه المیزان، طباطبایی، سید محمد حسین، ج1، ص 335

2.       تحف العقول، حرانی حلبی، حسن بن علی بن حسین بن شعبه، ترجمه جعفری، ص 218

3.       بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، خوئی، سید ابوالقاسم، ترجمه نجمی و هاشم زاده.


پنج شنبه 96 مرداد 5 , ساعت 10:55 عصر

دیوید دیوک عضو اسبق کنگره امریکا می گوید « شرط پذیرش مهاجر یهودی به اسرائیل ؛ داشتن التزام دینی و  باور یهودی نیست . مهاجر می تواند بی دین و یا مثلا رسمأ کمونیست باشد . اینها مهم نیست . تنها باید معلوم باشد  که او از تیره یهودیان است . دست کم  سه چهارم  یهودیان  و اسرائیلیان ؛ اعتقادی به خدا ندارند و  بی دینند.»

 وایزمن می گوید که : بیشتر شخصیتهای بزرگ ما که به لحاظ تحصیلات علمی و جایگاه اجتماعی شایست? زمامداری در دولت یهودند؛ واقعأ از روح دیانت یهودی بی بهره اند.

 این مدعیان یهودیت  «آئین  یهود» و «زبان عبری  » را تنها  به عنوان حلق الوصل وعامل وحدت میان یهودیان سراسر جهان بر  گزیده اند


پنج شنبه 96 مرداد 5 , ساعت 8:14 عصر

همجنین ولادمیر ژابوتنسکی چهره سر شناس یهودی و صهیونیسم ( 1880- 1940 ) می گفت « من بنّائی هستم که در ساخت معبد جدید برای پروردگارم که نامش ملّتِ یهود است شرکت کرده ام »

 


<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ