سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مال مایه شهوتهاست . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 96 مرداد 8 , ساعت 11:29 عصر

پیدایش فصل 4

 

1 و آدم زن خود حوا را بشناخت و او حامله شده قائن را زایید و گفت: “مردی از یَهُوَه حاصل نمودم.”

2 و بار دیگر برادر او هابیل را زایید. و هابیل گله بان بود و قائن کارکُن زمین بود.

3 و بعد از مرور ایام واقع شد که قائن هدیه ای از محصول زمین برای یَهُوَه آورد.

4 و هابیل نیز از نخستزادگان گلة خویش و پیه آنها هدیه ای آورد. و یَهُوَه هابیل و هدیة او را منظور داشت

5 اما قائن و هدیة او را منظور نداشت. پس خشم قائن به شدت افروخته شده سر خود را بزیر افکند.

6 آنگاه یَهُوَه به قائن گفت: “چرا خشمناک شدی؟ و چرا سر خود را بزیر افکندی؟

7 اگر نیکویی میکردی آیا مقبول نمیشدی؟ و اگر نیکویی نکردی گناه بر در در کمین است و اشتیاق تو دارد اما تو بر وی مسلط شوی.”

8 و قائن با برادر خود هابیل سخن گفت. و واقع شد چون در صحرا بودند قائن بر برادر خود هابیل برخاسته او را کشت. 9 پس یَهُوَه به قائن گفت: “برادرت هابیل کجاست؟” گفت: “نمیدانم مگر پاسبان برادرم هستم؟” 10 گفت: “چه کرده ای؟ خون برادرت از زمین نزد من فریاد بر میآورد!

11 و اکنون تو ملعون هستی از زمینی که دهان خود را باز کرد تا خون برادرت را از دستت فرو برد.

12 هر گاه کار زمین کنی همانا قوت خود را دیگر به تو ندهد. و پریشان و آواره در جهان خواهی بود.”

13 قائن به یَهُوَه گفت: “عقوبتم از تحملم زیاده است.

14 اینک مرا امروز بر روی زمین مطرود ساختی و از روی تو پنهان خواهم بود. و پریشان و آواره در جهان خواهم بود و واقع میشود هرکه مرا یابد مرا خواهد کشت.”

15 یَهُوَه به وی گفت: “پس هر که قائن را بکشد هفت چندان انتقام گرفته شود.” و یَهُوَه به قائن نشانی ای داد که هر که او را یابد وی را نکشد.

16 پس قائن از حضور یَهُوَه بیرون رفت و در زمین نود بطرف شرقی عدن ساکن شد.

17 و قائن زوجة خود را شناخت. پس حامله شده خنوخ را زایید. و شهری بنا میکرد و آن شهر را به اسم پسر خود خنوخ نام نهاد.

18 و برای خنوخ عیراد متولد شد و عیراد محویائیل را آورد و محویائیل متوشائیل را آورد‌ و متوشائیل لَمک را آورد.

19 و لَمک دو زن برای خود گرفت یکی را عاده نام بود و دیگری را ظلَّه.

20 و عاده یابال را زایید. وی پدر خیمه نشینان و صاحبان مواشی بود.

21 و نام برادرش یوبال بود. وی پدر همة نوازندگان بربط و نی بود.

22 و ظلَّه نیز توبل قائن را زایید که صانع هر آلت مس و آهن بود. و خواهر توبل قائن نعمه بود.

23 و لَمک به زنان خود گفت: “ای عاده و ظله قول مرا بشنوید! ای زنان لَمک سخن مرا گوش گیرید! زیرا مردی را کشتم بسبب جراحت خود و جوانی را بسبب ضرب خویش.

24 اگر برای قائن هفت چندان انتقام گرفته شود هر آینه برای لَمک هفتاد و هفت چندان.”

25 پس آدم بار دیگر زن خود را شناخت و او پسری بزاد و او را شیث نام نهاد زیرا گفت: “خدا نسلی دیگر به من قرار داد به عوض هابیل که قائن او را کشت.”

26 و برای شیث نیز پسری متولد شد و او را اَنوش نامید. در آنوقت به خواندن اسم یَهُوَه شروع کردند.

پیدایش فصل 5

 

1 این است کتاب پیدایش آدم در روزی که خدا آدم را آفرید به شبیه خدا او را ساخت

2 نر و ماده ایشان را آفرید. و ایشان را برکت داد و ایشان را “آدم” نام نهاد در روز آفرینش ایشان.

3 و آدم صد و سی سال بزیست پس پسری به شبیه و بصورت خود آورد و او را شیث نامید.

4 و ایام آدم بعد از آوردن شیث هشتصد سال بود و پسران و دختران آورد. 5 پس تمام ایام آدم که زیست نهصد و سی سال بود که مرد.

6 و شیث صد و پنج سال بزیست و اَنوش را آورد.

7 و شیث بعد از آوردن اَنوش هشتصد و هفت سال بزیست و پسران و دختران آورد.

8 و جملة ایام شیث نهصد و دوازده سال بود که مرد.

9 و اَنوش نود سال بزیست و قینان را آورد.

10 و اَنوش بعد از آوردن قینان هشتصد و پانزده سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.

11 پس جملة ایام اَنوش نهصد و پنج سال بود که مرد.

12 و قینان هفتاد سال بزیست و مهلَلئیل را آورد.

13 و قینان بعد از آوردن مهلَلئیل هشتصد و چهل سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.

14 و تمامی ایام قینان نهصد و ده سال بود که مرد.

15 و مهلَلئیل شصت و پنج سال بزیست و یارِد را آورد.

16 و مهلَلئیل بعد از آوردن یارِد هشتصد و سی سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.

17 پس همة ایام مهلَلئیل هشتصد و نود و پنج سال بود که مرد.

18 و یارِد صد و شصت و دو سال بزیست و خنوخ را آورد.

19 و یارِد بعد از آوردن خَنوخ هشتصد سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.

20 و تمامی ایام یارِد نهصد و شصت و دو سال بود که مرد

. 21 و خنوخ شصت و پنج سال بزیست و متوشالَح را آورد.

22 و خنوخ بعد از آوردن متوشالح سیصد سال با خدا راه میرفت و پسران و دختران آورد.

23 و همة ایام خنوخ سیصد و شصت و پنج سال بود.

24 و خنوخ با خدا راه میرفت و نایاب شد زیرا خدا او را برگرفت

. 25 و متوشالح صدو هشتاد و هفت سال بزیست و لَمک را آورد.

26 و متوشالح بعد از آوردن لَمک هفتصد و هشتاد و دو سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.

27 پس جملة ایام متوشالح نهصد و شصت و نه سال بود که مرد.

28 و لَمک صد و هشتاد و دو سال بزیست و پسری آورد.

29 و وی را نوح نام نهاده گفت: “این ما را تسلی خواهد داد از اعمال ما و از محنت دستهای ما از زمینی که یَهُوَه آنرا ملعون کرد.”

30 و لَمک بعد از آوردن نوح پانصد و نود و پنج سال زندگانی کرد و پسران و دختران آورد.

31 پس تمام ایام لَمک هفتصد و هفتاد و هفت سال بود که مرد.

32 و نوح پانصد ساله بود پس نوح سام و حام و یافث را آورد.

پیدایش فصل 6



لیست کل یادداشت های این وبلاگ